سرنوشت من پارت ۱۶
صبح
ا/ت ویو
با خوردن نور خورشید رو صورتم
از خواب بیدار شدم
چشمام رو باز کردم
و پشت سرم رو نگاه کردم که با صورت کوک مواجه شدم
که کمکم دیشب یادم اومد
حالم داشت از خودم به هم میخورد
پاشدم و لباسام که پایین تخت بود رو برداشتم که بپوشم که دلم درد گرفت و تیر کشید که یه ای به خاطر درد دلم گفتم که کوک بیدارشد
_چیشده ؟چه خبره ،؟(خواب آلود )
هیچی نگفتم
_راستی ا/ت دیشب چه شب خوبی بود نه ؟
+نه اصلا هم خوب نبود
_اره عمم بود دیشب میگفت ددی تند تر (اداشو در میاره )
بازم هیچی نگفتم
اومدم لباسام رو بپوشم
که باز دلم درد گرفت
و از سر درد یه اییییی گفتم
+اییییی
_چت شده ؟حالت خوبه ؟
+دلم درد میکنه
_بیا بریم حموم
+با تو ؟
_نه پس با عمم
+حتی دلم نمی خواد قیافت رو ببینم (پوزش)
حالا بات بیام حموم
_که این طور
داشتم همین جوری غر غر میکردم که اومد براید استایل بغلم کرد
+هی بزارم زمین عوضی
_ا/ت کاری نکن همین جا به فا.کت بدم
دیگه ساکت شدم بردم تو حموم
وان رو پر کرد اول خودش نشست بعد من نشستم با یه دستش زیر شکمم رو ماساژ میداد (این قسمت توی همه فیک ها هست 😂)
دیگه خودمون رو شستیم و اومدیم بیرون موهامو خشک کردم کوک هم موهاشو خشک کرد رفت پایین
پرش زمانی به موقع شام
ا/ت ویو
نشسته بودم روی تخت
که خدمتکار اومد
خدمتکار :خانم ارباب گفتن بیاید برای شام
+باشه الان میام
دیگه با خودم تصمیم گرفتم که انقد ضعیف رفتار نکنم
لباسم رو عوض کردم رفتم پایین
دیدم کوک نشسته سر میز
رفتم صندلی روبه روش نشستم
سکوت سنگینی بین مون بود
که زنگ در خورد
خدمتکار در رو باز کرد
یه دختر بود اومد تو
علامت جنی @
@سلام ددی (روبه جونگکوک )
_سلام جنی
@ددی این دختره کیه چرا روبه رو ت نشسته
_این همون ا/ت هست زنم
@اها همون هرزه که میگفتی
از سر میز پاشدم و گفتم
+یک اسم خودتو روی من نزار دو اصن خودت کی هستی
@دوست دخترشم
_ا/ت جنی دوست دخترم از امروز پیش ما زندگی میکنه
از سر میز پاشدم که برم تو اتاقم
_کجا ؟
+به توچه
_اینجا همه چیز به من مربوطه
+اتاقم
_باشه برو اتاق جنی اتاق کنار اتاق تو
+به عنم
_ا/ت درست حرف بزن
+خب باشه اصن به من چه که اتاقش میخواد کجا باشه
رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم
که چشمام کمکم خسته شد و خوابم برد
شرطا
۲۵ لایک
۱۵ کامنت
ا/ت ویو
با خوردن نور خورشید رو صورتم
از خواب بیدار شدم
چشمام رو باز کردم
و پشت سرم رو نگاه کردم که با صورت کوک مواجه شدم
که کمکم دیشب یادم اومد
حالم داشت از خودم به هم میخورد
پاشدم و لباسام که پایین تخت بود رو برداشتم که بپوشم که دلم درد گرفت و تیر کشید که یه ای به خاطر درد دلم گفتم که کوک بیدارشد
_چیشده ؟چه خبره ،؟(خواب آلود )
هیچی نگفتم
_راستی ا/ت دیشب چه شب خوبی بود نه ؟
+نه اصلا هم خوب نبود
_اره عمم بود دیشب میگفت ددی تند تر (اداشو در میاره )
بازم هیچی نگفتم
اومدم لباسام رو بپوشم
که باز دلم درد گرفت
و از سر درد یه اییییی گفتم
+اییییی
_چت شده ؟حالت خوبه ؟
+دلم درد میکنه
_بیا بریم حموم
+با تو ؟
_نه پس با عمم
+حتی دلم نمی خواد قیافت رو ببینم (پوزش)
حالا بات بیام حموم
_که این طور
داشتم همین جوری غر غر میکردم که اومد براید استایل بغلم کرد
+هی بزارم زمین عوضی
_ا/ت کاری نکن همین جا به فا.کت بدم
دیگه ساکت شدم بردم تو حموم
وان رو پر کرد اول خودش نشست بعد من نشستم با یه دستش زیر شکمم رو ماساژ میداد (این قسمت توی همه فیک ها هست 😂)
دیگه خودمون رو شستیم و اومدیم بیرون موهامو خشک کردم کوک هم موهاشو خشک کرد رفت پایین
پرش زمانی به موقع شام
ا/ت ویو
نشسته بودم روی تخت
که خدمتکار اومد
خدمتکار :خانم ارباب گفتن بیاید برای شام
+باشه الان میام
دیگه با خودم تصمیم گرفتم که انقد ضعیف رفتار نکنم
لباسم رو عوض کردم رفتم پایین
دیدم کوک نشسته سر میز
رفتم صندلی روبه روش نشستم
سکوت سنگینی بین مون بود
که زنگ در خورد
خدمتکار در رو باز کرد
یه دختر بود اومد تو
علامت جنی @
@سلام ددی (روبه جونگکوک )
_سلام جنی
@ددی این دختره کیه چرا روبه رو ت نشسته
_این همون ا/ت هست زنم
@اها همون هرزه که میگفتی
از سر میز پاشدم و گفتم
+یک اسم خودتو روی من نزار دو اصن خودت کی هستی
@دوست دخترشم
_ا/ت جنی دوست دخترم از امروز پیش ما زندگی میکنه
از سر میز پاشدم که برم تو اتاقم
_کجا ؟
+به توچه
_اینجا همه چیز به من مربوطه
+اتاقم
_باشه برو اتاق جنی اتاق کنار اتاق تو
+به عنم
_ا/ت درست حرف بزن
+خب باشه اصن به من چه که اتاقش میخواد کجا باشه
رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم
که چشمام کمکم خسته شد و خوابم برد
شرطا
۲۵ لایک
۱۵ کامنت
۱۳.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.