ماه روشن من پارت 10
تو راه ساحل بودیم که دیدم یهو جیمین امد لبام رو مک زد منم همراهیش کردم گفت
-بیبی من نمیخواد بلند شه(با لحن کیوت)
+الان بیدار میشم وایستا
-بلند شو بیبی رسیدیم
+واقعا اخ جون
-😅
از زبان هلیا
جیمین منم بیدار کرد گفت که رسیدیم
پیاده شدیم رفتیم روی پل ساحل که رو به دریا بود نشستیم دست جیمین رو بغل کردم
و سرمو رو شونش گذاشتم
یهو یادم امدم عروسی میا و ته رو نگفتم
+ددی.
-جونم بیبی
+ میا امروز بهم زنگ زد گفت پس فردا عروسی ته و خوشه
-عه واقعا(با خوشحالی)
+اره
-خب پس باید بریم خرید البته فردا
+اره
غروب شد راه افتادیم سمت خونه
بعد 20 مین رسیدیم لباس های خوابمون رو پوشیدیم منم هر شب لباس های خیلی باز میپوشیدم چون جیمین دوست داشت جلوش اینطوری باشم
-هوم بیبی
+جونم ددی
-بهت نیاز دارم
+باش بزار یه روز دیگه الان خسته ایم
-اره ولی اون روز کیه
+شاید فردا😈
-باش منتظرت میمونم بیبی
+خب حالا منحرف بخواب😅.
-😂
میبینید چه ادمین خوبی داریم تازه شروع کردم همین امروز شروع کردی ولی 10 پارت گذاشتم 🦋❄
خب شبتون رنگی ☘️🌏
باییی بیبی هام🐣💛✨
-بیبی من نمیخواد بلند شه(با لحن کیوت)
+الان بیدار میشم وایستا
-بلند شو بیبی رسیدیم
+واقعا اخ جون
-😅
از زبان هلیا
جیمین منم بیدار کرد گفت که رسیدیم
پیاده شدیم رفتیم روی پل ساحل که رو به دریا بود نشستیم دست جیمین رو بغل کردم
و سرمو رو شونش گذاشتم
یهو یادم امدم عروسی میا و ته رو نگفتم
+ددی.
-جونم بیبی
+ میا امروز بهم زنگ زد گفت پس فردا عروسی ته و خوشه
-عه واقعا(با خوشحالی)
+اره
-خب پس باید بریم خرید البته فردا
+اره
غروب شد راه افتادیم سمت خونه
بعد 20 مین رسیدیم لباس های خوابمون رو پوشیدیم منم هر شب لباس های خیلی باز میپوشیدم چون جیمین دوست داشت جلوش اینطوری باشم
-هوم بیبی
+جونم ددی
-بهت نیاز دارم
+باش بزار یه روز دیگه الان خسته ایم
-اره ولی اون روز کیه
+شاید فردا😈
-باش منتظرت میمونم بیبی
+خب حالا منحرف بخواب😅.
-😂
میبینید چه ادمین خوبی داریم تازه شروع کردم همین امروز شروع کردی ولی 10 پارت گذاشتم 🦋❄
خب شبتون رنگی ☘️🌏
باییی بیبی هام🐣💛✨
۷.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.