تک پارتی نامجون
نور خورشید به چشماش میخورد که همین باعث میشد بیدار شه بعد از چند دقیقه بلک زدن و باز کردن چشماش تازه بیبی گرلش رو دید که به بدنش تکیه داده و داره با دختر کوچولوشون که هنوز به دنیا نیومده آروم حرف میزنه. همین باعث شد که با چشمای نیمه باز شروع به بازی کردن با موهاش کنه.
_ببینم...این فندق کوچولو نیومده داره جای منو میگیره نه؟ خب باهاش گرم گرفتی خانم کوچولو
سرش رو برگردون رو تو چشماش نگاه کرد
+یا...نامجونی بیدار شدی بلاخره؟ ساعت خواب.
تازه متوجه ساعت شد ۳ونیم بود...
_چرا بیدارم نکردی؟
+نمیدونم...شاید چون تا دیروقت مشغول نوشتن اهنگت بودی و داشتی سخت کار میکردی و الان مثل فرشته ها خوابیده بودی؟
بوس کوچیکی روی پیشونیش گذاشتی که باعث شد بکشونتت تو بغلش و برای جبران، اون یه بوسه کوچیک روی لبات بزاره و لبخند بزنه
_ فرشته خودتی خانم کوچولو.خب...از این بگذریم...بزار حدس بزنم...این خانم کوچولویی که اینجاست صبحونه نخورده و تهش یه شیر خورده و تا الان وایساده بیدارشیم باهم ناهار بخوریم و بچه ی منو گشنه نگه داشته؟
پشتت رو کردی بهش تا بهشون نشون بدی باهاش قهر کردی و ازش ناراحتی
+خیلی خب...پس اون بچه از من مهم تره اره؟. اصلا نمیخوام...بیبی گرلت همینه از وقتی بدنیا اومدم اینو بوس کن فقط.
همین حسودی باعث دوباره شکل گرفتن لبخند کوچیکی روی لباش شد. اروم اومد بغل گوشت و دقیقا دست گذاشت رو نقطه ضعفت و شروع به نفس کشیدن بغل گوشت کرد
_نگران نباش خانم کوچولو...هرچی باشه این دختر کوچولوی توی شیکمت نشون دهنده ی اینه که چقدر دوست دارم.
همین حرفش باعث خورده شدن یه بالشت تو صورت نامجون و صد درد صد یه جنگ بالشی شد:)_____________________________________
درخواستیت https://wisgoon.com/valkaeditor
ببخشید دیر شد...
امیدوارم خوشت بیاد
_ببینم...این فندق کوچولو نیومده داره جای منو میگیره نه؟ خب باهاش گرم گرفتی خانم کوچولو
سرش رو برگردون رو تو چشماش نگاه کرد
+یا...نامجونی بیدار شدی بلاخره؟ ساعت خواب.
تازه متوجه ساعت شد ۳ونیم بود...
_چرا بیدارم نکردی؟
+نمیدونم...شاید چون تا دیروقت مشغول نوشتن اهنگت بودی و داشتی سخت کار میکردی و الان مثل فرشته ها خوابیده بودی؟
بوس کوچیکی روی پیشونیش گذاشتی که باعث شد بکشونتت تو بغلش و برای جبران، اون یه بوسه کوچیک روی لبات بزاره و لبخند بزنه
_ فرشته خودتی خانم کوچولو.خب...از این بگذریم...بزار حدس بزنم...این خانم کوچولویی که اینجاست صبحونه نخورده و تهش یه شیر خورده و تا الان وایساده بیدارشیم باهم ناهار بخوریم و بچه ی منو گشنه نگه داشته؟
پشتت رو کردی بهش تا بهشون نشون بدی باهاش قهر کردی و ازش ناراحتی
+خیلی خب...پس اون بچه از من مهم تره اره؟. اصلا نمیخوام...بیبی گرلت همینه از وقتی بدنیا اومدم اینو بوس کن فقط.
همین حسودی باعث دوباره شکل گرفتن لبخند کوچیکی روی لباش شد. اروم اومد بغل گوشت و دقیقا دست گذاشت رو نقطه ضعفت و شروع به نفس کشیدن بغل گوشت کرد
_نگران نباش خانم کوچولو...هرچی باشه این دختر کوچولوی توی شیکمت نشون دهنده ی اینه که چقدر دوست دارم.
همین حرفش باعث خورده شدن یه بالشت تو صورت نامجون و صد درد صد یه جنگ بالشی شد:)_____________________________________
درخواستیت https://wisgoon.com/valkaeditor
ببخشید دیر شد...
امیدوارم خوشت بیاد
۵.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.