وقتی عاشقشی اما.... پارت ۱
سلام دوستان این اولین فیکی هست که من میخوام بنویسم پس امیدوارم خوشتون بیاد...
.
.
.
.
.
ا/ت: صبح بود خیلی خسته بودم وقتی چشمامو باز کردم دیدم روی میز خوابم برده آخه دیشب داشتم یه مقاله که استادمون گفته بود رو مینوشتم...
وقتی به خودم اومدم دیدیم دیرم شده هل هلکی لباسامو پوشیدم و کتابامو گذاشتم توی کیف کفشامو پام کردم و بدو بدو رفتم مدرسه
وقتی رسیدم آنقدر نفس نفس میزدم که معلم نگران شد گفت برو آب بخور بعد بیا سر کلاس...
چشمی گفتم و رفتم کلاس که تموم شد داشتم میرفتم خونه که یهو یه مرد خوشتیپ خورد بهم و زمین افتادم پاهام و دستام زخمی شدند
کوک:حالت خوبه چیزیت که نشد
ا/ت:درحالی که اشک توی چشمام جمع شده بود گفتم نه خوبم
کوک:خوبه
بعد هم بدو بدو رفت..
وقتی که رسیدم خونه لباسامو در آوردم رفتم توی حموم و دستام پاهامو که غرق خون بود رو شستم گفتم یه باره به حمام برم وان رو پر آب کردم انقدر بدنم درد میکرد که اصن حال تکون
خوردن رو نداشتم از اون طرفم خیلی خسته بودم اصن نفهمیدم چی شد وقتی چشمامو
باز کردم دیدم توی وان هستم آب سرد شده بود
داشتم یخ میزدم داشتن پا میشدم که دستو پاهام سست شد و رفتم تو آب بیشتر سعی کردم
تا تونستم بعد لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون
.
.
.
.
.
ا/ت: صبح بود خیلی خسته بودم وقتی چشمامو باز کردم دیدم روی میز خوابم برده آخه دیشب داشتم یه مقاله که استادمون گفته بود رو مینوشتم...
وقتی به خودم اومدم دیدیم دیرم شده هل هلکی لباسامو پوشیدم و کتابامو گذاشتم توی کیف کفشامو پام کردم و بدو بدو رفتم مدرسه
وقتی رسیدم آنقدر نفس نفس میزدم که معلم نگران شد گفت برو آب بخور بعد بیا سر کلاس...
چشمی گفتم و رفتم کلاس که تموم شد داشتم میرفتم خونه که یهو یه مرد خوشتیپ خورد بهم و زمین افتادم پاهام و دستام زخمی شدند
کوک:حالت خوبه چیزیت که نشد
ا/ت:درحالی که اشک توی چشمام جمع شده بود گفتم نه خوبم
کوک:خوبه
بعد هم بدو بدو رفت..
وقتی که رسیدم خونه لباسامو در آوردم رفتم توی حموم و دستام پاهامو که غرق خون بود رو شستم گفتم یه باره به حمام برم وان رو پر آب کردم انقدر بدنم درد میکرد که اصن حال تکون
خوردن رو نداشتم از اون طرفم خیلی خسته بودم اصن نفهمیدم چی شد وقتی چشمامو
باز کردم دیدم توی وان هستم آب سرد شده بود
داشتم یخ میزدم داشتن پا میشدم که دستو پاهام سست شد و رفتم تو آب بیشتر سعی کردم
تا تونستم بعد لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون
۲۸.۳k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.