𝒃𝒆 𝒎𝒚 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂²⁰
𝒃𝒆 𝒎𝒚 𝒎𝒂𝒇𝒊𝒂²⁰
لعنتی چرا اینقد هاته!...
کوک: امروز برای شکنجه چند نفر باید به یا جایی بریم تو رو هم با خودم میبرم... آماده شو
ات: باشه
رفتم و یه لباس مشکی پوشیدم... کیا رو میخواست شکنجه بده؟
آماده شدم و به سمت در رفتم که درو یهو باز کرد.... با مخ افتادم تو بغلش....
کوک: اوف *کلافه*
ات: ببخشید
دستمو گرفت و به سمت پارکینگ رفت ماشینش رو سوار شد اما درو برای من باز نکرد...
ات: خب درو باز کن*اخم*
کوک: مگه خودت ماشین نداری؟*بم*
ات: خب.. آره... اما
با خشم بهم نگاه کرد سرمو برگردوندم و به سمت ماشینم رفتم وقتی درشو باز کردم.... بوی نوتلا و شکلات تلخ میومد... چقد ماشینه کیوتههه.... سوارش شدم اما هنوز گرم نشده بودم....
کوک عقبم بود اول من حرکت کردم... از پارکینگ بیرون اومدم و کوک پشتم میومد... به فکر فرار بودم.... اما نمیتونم چون ماشینشو به ماشینم چسبونده بود....
ات: لعنت بهت...
کوک: هه فکر کرده میتونه فرار کنه*عصبی. پوزخند*
به گوشیش زنگ زدم... بعد سه بوق جواب داد...
(پشت تلفن)
ات: آخه آدم عاقل من باید کجا برم.*کیوت*
کوک: همینو مستقیم برو*خنده بلند*
ات: ایشش *قطع کرد*
لعنتی چرا اینقد هاته!...
کوک: امروز برای شکنجه چند نفر باید به یا جایی بریم تو رو هم با خودم میبرم... آماده شو
ات: باشه
رفتم و یه لباس مشکی پوشیدم... کیا رو میخواست شکنجه بده؟
آماده شدم و به سمت در رفتم که درو یهو باز کرد.... با مخ افتادم تو بغلش....
کوک: اوف *کلافه*
ات: ببخشید
دستمو گرفت و به سمت پارکینگ رفت ماشینش رو سوار شد اما درو برای من باز نکرد...
ات: خب درو باز کن*اخم*
کوک: مگه خودت ماشین نداری؟*بم*
ات: خب.. آره... اما
با خشم بهم نگاه کرد سرمو برگردوندم و به سمت ماشینم رفتم وقتی درشو باز کردم.... بوی نوتلا و شکلات تلخ میومد... چقد ماشینه کیوتههه.... سوارش شدم اما هنوز گرم نشده بودم....
کوک عقبم بود اول من حرکت کردم... از پارکینگ بیرون اومدم و کوک پشتم میومد... به فکر فرار بودم.... اما نمیتونم چون ماشینشو به ماشینم چسبونده بود....
ات: لعنت بهت...
کوک: هه فکر کرده میتونه فرار کنه*عصبی. پوزخند*
به گوشیش زنگ زدم... بعد سه بوق جواب داد...
(پشت تلفن)
ات: آخه آدم عاقل من باید کجا برم.*کیوت*
کوک: همینو مستقیم برو*خنده بلند*
ات: ایشش *قطع کرد*
۱۹.۱k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.