فیک تقاص پارت ۵۹
حالا دروغ چرا تمام فکرم شده جونگ کوک یعنی وقتی هر کاری میخوام بکنم اولش میگم جونگ کوک چی میشه .... حتی بعضی وقتا به این فک میکنم جونگ کوک چه غذایی میخوره
یا اصلا داره چیکار میکنی ؟
از رفتنم خوشحاله یا عصبی ... اصلا ناراحت شده !
خب من دلم براش تنگ شده وقت نشد در مورد اون بحث مسخره مون حرف بزنیم هر شب موقع خوابیدن هی هوا رو مخاطب خودم قرار میدم انگار که جونگ کوک جلوم نشسته در مورد اون بحث حرف میزنم سعی میکنم خیلی اروم و مهربون هم حرف بزنم و توضیح بدم انگار واقعا جونگ کوک جلوم نشسته یکی نیس بهم بگه اخه اسکل اصلا چرا باید بهش توضیح بدی ! یا اصلا چرا توجه میکنی و مغز خودتو درگیر میکنی ×_× (ادمین : عشق چه کارا که نمیکنه ... حالا یه برنامه دارم واسه اونایی که فیک و میخونن قشنگ میخوام حرصشون بدم البته فعلا برنامه مو عملی نمیکنم جاهای حساس این کارو میکنم😂)
حالا جالب اینجاس همه ی اینا رو مخم داره رژه میره ولی بیشتر از همه موهام رو مخه
یعنی به قدری جدیدا کلافه م میکنه که نگو دوست دارم از ته بگیرم با ماشین بزنم ولی دلم نمیاااد خیلی خوشگلههه
تهیونگ ویو
دو هفته بعد (من زیاد پرش زمانی دارم چون واقعا اتفاق خاصی نداره که بخواد تو اون مدت بیوفته ولی بعضی جاها نیاز داره فلش بک میزنم اونم طولانییی😂)
تمام سعی خودم رو کردم که خودمو کنترل کنم
با حرص از اتاق هیونگ شیک خارج شدم و در و بستم میخواستم با حرص بکوبم ولی میدونستم بعدا قراره دردسر بشه
چرا تقاص فرار کردن و زنده بودن جیمین رو من باید برم ؟
از عمارت خارج شدم و راه افتادم سمت شرکت جونگ کوک
نمیدونم چطوری ولی خودمو سالم رسوندم
اعصابم بدجور خط خطی بود
خودمو رسوندم جلو در اتاق جونگ کوک میخواستم در و باز کنم که منشی گفت تو جلسه هستن نباید برسد ...
ولی من اهمیتی ندادم و در و باز کردم
تک نگاهی به اطراف کردم انگار جلسه داشت تموم میشد
برون اهمیت گفتم کار مهم دارم !
جونگ کوک مثل همیشه با ارامش تمام گفت ممنونم جلسه تموم شد میتونید برید
وارد اتاق شدم و چندین ثانیه منتظر موندم که بقیه گورشونو گم کنن برن
بعد از اینکه همه رفتن جونگ کوک سریع در و بست و با حرص گفت چه مرگته باز ؟
با عصبانیتی که غیر قابل کنترل بود گفتم ببین یا خودت گور باباتو میکنی یا من میکنم اوکی ؟ من دیگه تحمل این یابو رو ندارم البته در اصل تحمل هیچ کدومتون رو ندازم ولی هیونگ شیک دیگه واقعا داره رو اعصاب یورتمه میره ...
جونگ کوک نشست رو به روم و گفت چی شده ؟
گفتم تو گفتی ا/ت رو پیدا کنم ولی جاشو نگم و ادعا کنم که نتونستم پیداش کنم انصافا هم پیدا کردنش خیلی سخت بود ولی این بابای دیوثت امروز برگشت بهم گفت شنیدم جای ا/ت رو پیدا کردی منم گفتم اره پیدا کرده بودم میخ استم که بیام بهت بگم جاشونو عوض کردن درباره غیب شدن و واقعا هم اینطور شد ولی دوباره پیدا شون کردم ..... من دیگه تحمل ندارم یا خودت میری دهن باباتو میبندی یا من همین امشب تمومش میکنم !
جونگ کوک گفت ببین من خیلی عصبی ام ..... خودتم میدونی دلیلش چیه ؟ من دیگه واقعا کشش ندارم نمیتونم تحمل کنم دستی دستی ا/ت رو تحویلش بدم که چی ؟ تو خودت میتونی ؟ ... حرفتو قبول دارم ولی نمیشه
گفتم ببین من ا/ت رو مثل الینا یا اصلا مثل خواهر نداشنه م میدونم و اره میدونم خیلی سخته میدونم دوسش داره تو این یه ماه وضعیتتو دیدم هی الکل و سیگار و ... بابا بسهههههه من چه گناهی کردم که باید تقاص زنده بودن جیمین و فرار کردن ا/ت و خواسته ی تو رو بدم !
جونگ کوک گفت همین چند ثانیه پیس گفتم حرفتو قبول دارم ....
با کلافگی و درموندگی گفتم خب من چه گوهییی بخورم ؟
جونگ کوک گفت برو بهش بگو نتونستی پیداش کنی یه گروه دیگه بفرسته واسه پیدا کردنش از اینطرف هم بگو من خیلی عصبانی ام اگه ا/ت رو پیدا کنم یه بلایی سرش میارم که مرغای اسمون به حالش گریه کنن ... خودت یه جوری جو بده بهش دیگه
تا درودی دیگر بدرود
کلی درس دارم که باید بخونم
گوشیم قراره بره تو تحریم توسط مامانم😐
شنبه دوتا پارت بعدی رو میزارم
بایییییی👋
یا اصلا داره چیکار میکنی ؟
از رفتنم خوشحاله یا عصبی ... اصلا ناراحت شده !
خب من دلم براش تنگ شده وقت نشد در مورد اون بحث مسخره مون حرف بزنیم هر شب موقع خوابیدن هی هوا رو مخاطب خودم قرار میدم انگار که جونگ کوک جلوم نشسته در مورد اون بحث حرف میزنم سعی میکنم خیلی اروم و مهربون هم حرف بزنم و توضیح بدم انگار واقعا جونگ کوک جلوم نشسته یکی نیس بهم بگه اخه اسکل اصلا چرا باید بهش توضیح بدی ! یا اصلا چرا توجه میکنی و مغز خودتو درگیر میکنی ×_× (ادمین : عشق چه کارا که نمیکنه ... حالا یه برنامه دارم واسه اونایی که فیک و میخونن قشنگ میخوام حرصشون بدم البته فعلا برنامه مو عملی نمیکنم جاهای حساس این کارو میکنم😂)
حالا جالب اینجاس همه ی اینا رو مخم داره رژه میره ولی بیشتر از همه موهام رو مخه
یعنی به قدری جدیدا کلافه م میکنه که نگو دوست دارم از ته بگیرم با ماشین بزنم ولی دلم نمیاااد خیلی خوشگلههه
تهیونگ ویو
دو هفته بعد (من زیاد پرش زمانی دارم چون واقعا اتفاق خاصی نداره که بخواد تو اون مدت بیوفته ولی بعضی جاها نیاز داره فلش بک میزنم اونم طولانییی😂)
تمام سعی خودم رو کردم که خودمو کنترل کنم
با حرص از اتاق هیونگ شیک خارج شدم و در و بستم میخواستم با حرص بکوبم ولی میدونستم بعدا قراره دردسر بشه
چرا تقاص فرار کردن و زنده بودن جیمین رو من باید برم ؟
از عمارت خارج شدم و راه افتادم سمت شرکت جونگ کوک
نمیدونم چطوری ولی خودمو سالم رسوندم
اعصابم بدجور خط خطی بود
خودمو رسوندم جلو در اتاق جونگ کوک میخواستم در و باز کنم که منشی گفت تو جلسه هستن نباید برسد ...
ولی من اهمیتی ندادم و در و باز کردم
تک نگاهی به اطراف کردم انگار جلسه داشت تموم میشد
برون اهمیت گفتم کار مهم دارم !
جونگ کوک مثل همیشه با ارامش تمام گفت ممنونم جلسه تموم شد میتونید برید
وارد اتاق شدم و چندین ثانیه منتظر موندم که بقیه گورشونو گم کنن برن
بعد از اینکه همه رفتن جونگ کوک سریع در و بست و با حرص گفت چه مرگته باز ؟
با عصبانیتی که غیر قابل کنترل بود گفتم ببین یا خودت گور باباتو میکنی یا من میکنم اوکی ؟ من دیگه تحمل این یابو رو ندارم البته در اصل تحمل هیچ کدومتون رو ندازم ولی هیونگ شیک دیگه واقعا داره رو اعصاب یورتمه میره ...
جونگ کوک نشست رو به روم و گفت چی شده ؟
گفتم تو گفتی ا/ت رو پیدا کنم ولی جاشو نگم و ادعا کنم که نتونستم پیداش کنم انصافا هم پیدا کردنش خیلی سخت بود ولی این بابای دیوثت امروز برگشت بهم گفت شنیدم جای ا/ت رو پیدا کردی منم گفتم اره پیدا کرده بودم میخ استم که بیام بهت بگم جاشونو عوض کردن درباره غیب شدن و واقعا هم اینطور شد ولی دوباره پیدا شون کردم ..... من دیگه تحمل ندارم یا خودت میری دهن باباتو میبندی یا من همین امشب تمومش میکنم !
جونگ کوک گفت ببین من خیلی عصبی ام ..... خودتم میدونی دلیلش چیه ؟ من دیگه واقعا کشش ندارم نمیتونم تحمل کنم دستی دستی ا/ت رو تحویلش بدم که چی ؟ تو خودت میتونی ؟ ... حرفتو قبول دارم ولی نمیشه
گفتم ببین من ا/ت رو مثل الینا یا اصلا مثل خواهر نداشنه م میدونم و اره میدونم خیلی سخته میدونم دوسش داره تو این یه ماه وضعیتتو دیدم هی الکل و سیگار و ... بابا بسهههههه من چه گناهی کردم که باید تقاص زنده بودن جیمین و فرار کردن ا/ت و خواسته ی تو رو بدم !
جونگ کوک گفت همین چند ثانیه پیس گفتم حرفتو قبول دارم ....
با کلافگی و درموندگی گفتم خب من چه گوهییی بخورم ؟
جونگ کوک گفت برو بهش بگو نتونستی پیداش کنی یه گروه دیگه بفرسته واسه پیدا کردنش از اینطرف هم بگو من خیلی عصبانی ام اگه ا/ت رو پیدا کنم یه بلایی سرش میارم که مرغای اسمون به حالش گریه کنن ... خودت یه جوری جو بده بهش دیگه
تا درودی دیگر بدرود
کلی درس دارم که باید بخونم
گوشیم قراره بره تو تحریم توسط مامانم😐
شنبه دوتا پارت بعدی رو میزارم
بایییییی👋
۸۰.۶k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.