پارت ۱۵

کوک ویو
رفتم داخل اتاق ات مثل یه فرشته خواب بود رفتم نشستم پیشش دستاشو تو دستم گرفتم
کوک....ات (اروم)
دیدم یواش یواش پلک هاشو باز کرد
کوک....بهوش اومدی قشنگم
ات....من چرا اینجام
کوک.....یه چیزی بگم
ات.....بگو
کوک....داری مامان میشی
ات....واقعااااا (ذوق)
کوک....اره
ات‌.....کی مرخص میشم
کوک....هروقت که گفتی (خنده )
ات.....الان
کوک.....باشه پاشو تا بریم
ات.....اوکی
رفتیم خونه
تو این مدت خیلی کوک حواسش بهم بود هرچی میخواستم واسم میخرید و نمیزاشت دست به سیاه و سفید بزنم
ات....کوک حوصلم سررفته
کوک.....میخوای بریم بیرون؟
ات....ارهههههه
کوک....برو آماده شو
ات....اوکی
رفتم آماده شدم رفتیم بیرون کلی خوش گذشت رفتیم شهربازی بستنی خوردیم اهنگ خوندیم ت خلاصه خیلی خوش گذشت ساعت ۱۲ بود رسیدیم خونه
ات....خیلی خوش گذشت
کوک...اره
ات....یه فیلم ببینیم؟
کوک....چه فیلمی
ات.....ترسناک
کوک....نهههه واسه بچه ضرر داره یهو می‌ترسی
ات....نمی‌ترسم
کوک....حرفشم نزن
ات.....اوففففف باشه صحنه دار ببینیم؟
کوک.....باشه بزار
ات فیلم رو گذاشتم و قسمت صحنه دار اومد منم تحریک شده بودم لباس ات رو بوسیدم تا ۱ دقیقه فقط داشتم میبوسیدمش
ات...چت شد یهو
کوک....فیلم صحنه دار میزاری همینه دیگه
ات....اوففف باشه بیا تا بریم بخوابیم
کوک....اوکی من میرم تو هم بیا
ات...اوکی
کوک رفت بالا دیدم گوشیش زنگ خورد
ات....کوککککککککک