پارت ۲۳
پارت ۲۳
ات ویو
دویدم رفتم تو اتاقم رفتم لباس آماده کردم(عکس میزارم) رفتم پریدم تو وان ی ساعت بعد اومدم بیرون و آماده شدم که زنگ در خورد رفتم در عمارت رو باز کردم بهلهههه جیمین جذاب ما پشت دره(اونم میزارم)
جیمین:لیدی من بیا سوار شو بریم
ات:حتما
سوار شدم رفتیم مرکز خرید سئول چندتا لباس جیمین انتخاب کرد سلیقه خوبی داره ها
جیمین:عزیزم برو اینا رو پرو کن
ات:باش
رفتم اولی رو پرو کردم
جیمین:نه این خوب نی
ات:باش
دومی
جیمین:اینم خوب نی
سومی
ات ویو
دستم به زیپش نمی رسید پس کمک می خواستم به جیمین گفتم
ات:جیمینا بیا اینو ببند برام چون اتاقش برای پف لباس عروس باز بود راحت چن نفر جا داشت
جیمین:اومدم
رفتم داخل این فرشته ها بود زبونم بند اومد
ات:جیم...جیمین.......جیمینا
جیمین:ببخشید از خوشگلی نتونستم حرف بزنم خب باید چیکار کنم
ات:ممنون... بیا زیپ اینو ببند..... به جاهای دیگه نگا نکنی هاا
جیمین:نمی تونم نکنم
اومدم زیپ رو ببندم نمی بست موهاشو گفتم بگیره با هزارر زور بستمش چشمام رفت سمت
سی.نه هاش خدا کی مال من میشن (منحرفا اعلام حضور کنن)
ات:هعی به چی نگا می کنی بعدا مال خودت میشن اینطوری نگا نکن
جیمین:شیجا؟؟؟ خب من برم دیه در زمن همین عالیه
ات:باشه
ات ویو
اومدیم بیرون به جیمین گفتم
ات:تو برامن انتخاب کردی حالا من برای تو
جیمین:اوک
رفتیم برای جیمین بخریم
*بچه ها یادتونه جیمین چنتا جواهر براش گرف خو برا همین جواهر نمی خواد*
شرطا
لایک ۶
کامنت ۶
ات ویو
دویدم رفتم تو اتاقم رفتم لباس آماده کردم(عکس میزارم) رفتم پریدم تو وان ی ساعت بعد اومدم بیرون و آماده شدم که زنگ در خورد رفتم در عمارت رو باز کردم بهلهههه جیمین جذاب ما پشت دره(اونم میزارم)
جیمین:لیدی من بیا سوار شو بریم
ات:حتما
سوار شدم رفتیم مرکز خرید سئول چندتا لباس جیمین انتخاب کرد سلیقه خوبی داره ها
جیمین:عزیزم برو اینا رو پرو کن
ات:باش
رفتم اولی رو پرو کردم
جیمین:نه این خوب نی
ات:باش
دومی
جیمین:اینم خوب نی
سومی
ات ویو
دستم به زیپش نمی رسید پس کمک می خواستم به جیمین گفتم
ات:جیمینا بیا اینو ببند برام چون اتاقش برای پف لباس عروس باز بود راحت چن نفر جا داشت
جیمین:اومدم
رفتم داخل این فرشته ها بود زبونم بند اومد
ات:جیم...جیمین.......جیمینا
جیمین:ببخشید از خوشگلی نتونستم حرف بزنم خب باید چیکار کنم
ات:ممنون... بیا زیپ اینو ببند..... به جاهای دیگه نگا نکنی هاا
جیمین:نمی تونم نکنم
اومدم زیپ رو ببندم نمی بست موهاشو گفتم بگیره با هزارر زور بستمش چشمام رفت سمت
سی.نه هاش خدا کی مال من میشن (منحرفا اعلام حضور کنن)
ات:هعی به چی نگا می کنی بعدا مال خودت میشن اینطوری نگا نکن
جیمین:شیجا؟؟؟ خب من برم دیه در زمن همین عالیه
ات:باشه
ات ویو
اومدیم بیرون به جیمین گفتم
ات:تو برامن انتخاب کردی حالا من برای تو
جیمین:اوک
رفتیم برای جیمین بخریم
*بچه ها یادتونه جیمین چنتا جواهر براش گرف خو برا همین جواهر نمی خواد*
شرطا
لایک ۶
کامنت ۶
۴.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.