تک پارتی شوگا
با شوگا رفتیم مغازه ی اسباب بازی فروشی تا برای بچمون یکم عروسک و اسباب بازی بخریم.
شوگا ی عروسک گوسفند دید که ازش حسابی خوشش اومد.
گیر داد که حتما اینو باید براش بگیریم.
شوگا: بگیریمش. ازش خوشم میاد.
ا/ت : شوگا کلی عروسک گوسفند برداشتیم بسه دیگه عزیزم.
شوگا : خب برای من بگیریم. من ازش خوشم اومده میگم.
ا/ت : مگه تو بچه ای از سنت خجالت بکش.
شوگت : چه ربطی داره من دوسش دارم.
ا/ت : شوگا .... عشقم ..... همسن پدر بزرگه منی. بس کن لطفا
لی : اصلا من دیه بات حرف نمیزنم.
قیافش یه حالت ناراحت گرفت.
درست شبیه بچه ها.
تا حالا همچین رفتاری ازش ندیده بودم.
من هم که اصلا طاقت قهرشو ندارشتم
ا/ت : باشه بیا بخریم .... حالا قهر نکن دیگه.
برگشت سمتم و خیره شد : هر چی بگم نبتید نه بگی.
با خنده خاصی سرم رو به تایید تکون دادم : خیلی خب. بریم؟
_ اره.
و به خریدمون ادامه دادیم.
شوگا ی عروسک گوسفند دید که ازش حسابی خوشش اومد.
گیر داد که حتما اینو باید براش بگیریم.
شوگا: بگیریمش. ازش خوشم میاد.
ا/ت : شوگا کلی عروسک گوسفند برداشتیم بسه دیگه عزیزم.
شوگا : خب برای من بگیریم. من ازش خوشم اومده میگم.
ا/ت : مگه تو بچه ای از سنت خجالت بکش.
شوگت : چه ربطی داره من دوسش دارم.
ا/ت : شوگا .... عشقم ..... همسن پدر بزرگه منی. بس کن لطفا
لی : اصلا من دیه بات حرف نمیزنم.
قیافش یه حالت ناراحت گرفت.
درست شبیه بچه ها.
تا حالا همچین رفتاری ازش ندیده بودم.
من هم که اصلا طاقت قهرشو ندارشتم
ا/ت : باشه بیا بخریم .... حالا قهر نکن دیگه.
برگشت سمتم و خیره شد : هر چی بگم نبتید نه بگی.
با خنده خاصی سرم رو به تایید تکون دادم : خیلی خب. بریم؟
_ اره.
و به خریدمون ادامه دادیم.
۳۲.۶k
۱۳ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.