پارت نوزدهم
پارت نوزدهم
از زبان آتسوشی
*فردای اون روز*
آکوتاگاوا امشبو با اصرار من،پیشم موند
امروز صب آماده شدیم و رفتیم آژانس
*باز کردن در*
گفتم:سلااام
کسی نبود!
تعجب کردم و دوباره گفتم:سلااااام کسی نیست؟
همه جا رو گشتیم وقتی دیدیم نیستن به دازای سان زنگ زدیم یعنی آکوتاگاوا زنگ زد
آکوتاگاوا: الو،دازای سان
دازای سان:سلام آکوتاگاوا،یوسانو مارو صب اول صب آورده خرید😑تا یه ساعت دیگه یا شاید یه ذره زودتر بیایم
بعد از گفتن جمله ش گوشی رو قطع کرد
گفتم:مثل اینکه خودمون باید کارا رو پیش ببریم
از زبان آتسوشی
*فردای اون روز*
آکوتاگاوا امشبو با اصرار من،پیشم موند
امروز صب آماده شدیم و رفتیم آژانس
*باز کردن در*
گفتم:سلااام
کسی نبود!
تعجب کردم و دوباره گفتم:سلااااام کسی نیست؟
همه جا رو گشتیم وقتی دیدیم نیستن به دازای سان زنگ زدیم یعنی آکوتاگاوا زنگ زد
آکوتاگاوا: الو،دازای سان
دازای سان:سلام آکوتاگاوا،یوسانو مارو صب اول صب آورده خرید😑تا یه ساعت دیگه یا شاید یه ذره زودتر بیایم
بعد از گفتن جمله ش گوشی رو قطع کرد
گفتم:مثل اینکه خودمون باید کارا رو پیش ببریم
۲.۲k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.