پارت نهم خون شیرین فصل دوم
هانا: بابا من نمیتونم ازش متنفر باشم میخوامش الان جیمین رو دارم ولی اخه
جیمین: قول میدم واست بهترینارو بیارم
هانا: ممنون...منو ببر خونه
جیمین: باشه...
میشینی رو تخت جیمین هم روبروت میشینه
هانا: باید با ته بحرفم اعذاب وجدان دارم
جیمین: قول میدی بهم خیانت نکنی؟
هانا: اگه ته بهم تجاوز نکنه من بهت خیانت نمیکنم
جیمین: نمیتونه چون بارداری و اگه باهات سکس کنه بچه میمیره
جیمین میره و دوتا لیوان که توش خون بود میاره میخورین و تو بغلش خوابت میگیره
....
از خواب بیدار میشی جیمین بغلت بود لپشو میبوسی و میری یه اتاق دیگه زنگ میزنی به ته
ته: الو؟ هانا خوبی؟ ببخشید دیروز حالم خوب نبود مست بودم اذیتت کردم
هانا: اوه سلام... امممم... اشکالی نداره میتونی بیای و منو از خونم برداری بریم یه دوری بزنیم باید حرف بزنیم
ته: منظورت خونه ی جیمین؟
هانا: اره
ته: کاش به خونه ی من میگفتی خونه...من خیلی احمقم
هانا: تهیونگ میای؟
ته: اره نیم ساعت دیگه میام
هانا: باشه
ته : خدافز ... دوستت دارم
هانا: خدافز .. دوسم داری؟ !
ته: اره.. بای
...
برمیگردی پشتت و جیمین رو میبینی
جیمین: سلام عشقم
هانا: سلام بیدار شدی؟ !
جیمین: اره برو حاضر شو یه شیشه خون میده دستت میکشی سرت و مثل دیوونه ها حاضر میشدی
یه لباس اسپورت و خوشکل میپوشی (عکسشو میزارم)
ارایش نمیکنی ولی موهاتو مرتب میکنی که جیمین از پشت بغلت میکنه
کاش انقدر که عاشقشی عاشق منم بودی
هانا: من عاشقم جیمین ... عاشق تو
جیمین: حسودیم میشه
هانا: جیمینننننن پیشول خودمی
سرش فشار میده به گردنت و بدنتو بو میکنه
جیمین:خوش بگذره
احساس میکنی جیمین ناراحته
هانا: ناراحت نباش! اصن من نمیرم
جیمین: برو
هانا: پس شب بیبی گرلت میشم قول میدم بینیشو میبوسی و با صدای ماشین ته میپری بیرون
جیمین:خوش بگذره دوستت دارم
هانا : منم دوست دارم
ته: سلام پرنسس
هانا: سلام
داشتین قدم میزدین که بحث رو شروع میکنی
هانا: ته میخواستم بگم...
ته: واستا یه جا بشینیم
یه نیمکت پیدا میکنین
هانا: تهیونگ من خیلی عاشقتم بیشتر از همه چیز و همه کس ولی شکستم با دیدن اون صحنه
ته: منو ببخش خواهش میکنم
قول میدم اگه مال من باشی دیگه دور همه ی دخترا خط بکشم
هانا: چطوری اعتماد کنم؟! چطوری؟!
اشکت درمیاد
هانا: چرا؟!
ته: هانا دستتو میگیره و اونم گریه میکنه
تحمل گریه کردنتو ندارم
سرتو میندازی پایین و گریه میکنی
هانا: کیم تهیونگ من عاشقتم
عاشقتم
عاشقتم
خیلی عاشقتم
میخوامت
ولی اخه... نتونستی ادامه بدی چون لبای لرزون و داغش رو لبات بود
دلش برا لباش تنگ بود...قولی که به جیمین دادی یادت رفت و شروع کردی به مک زدن لباش مهم نبود وسط شهر نشستین تو اونو میخاستی...
...
ادامه پارت بعدی 😍😍😍
نظر بدین لطفا 💜😘
جیمین: قول میدم واست بهترینارو بیارم
هانا: ممنون...منو ببر خونه
جیمین: باشه...
میشینی رو تخت جیمین هم روبروت میشینه
هانا: باید با ته بحرفم اعذاب وجدان دارم
جیمین: قول میدی بهم خیانت نکنی؟
هانا: اگه ته بهم تجاوز نکنه من بهت خیانت نمیکنم
جیمین: نمیتونه چون بارداری و اگه باهات سکس کنه بچه میمیره
جیمین میره و دوتا لیوان که توش خون بود میاره میخورین و تو بغلش خوابت میگیره
....
از خواب بیدار میشی جیمین بغلت بود لپشو میبوسی و میری یه اتاق دیگه زنگ میزنی به ته
ته: الو؟ هانا خوبی؟ ببخشید دیروز حالم خوب نبود مست بودم اذیتت کردم
هانا: اوه سلام... امممم... اشکالی نداره میتونی بیای و منو از خونم برداری بریم یه دوری بزنیم باید حرف بزنیم
ته: منظورت خونه ی جیمین؟
هانا: اره
ته: کاش به خونه ی من میگفتی خونه...من خیلی احمقم
هانا: تهیونگ میای؟
ته: اره نیم ساعت دیگه میام
هانا: باشه
ته : خدافز ... دوستت دارم
هانا: خدافز .. دوسم داری؟ !
ته: اره.. بای
...
برمیگردی پشتت و جیمین رو میبینی
جیمین: سلام عشقم
هانا: سلام بیدار شدی؟ !
جیمین: اره برو حاضر شو یه شیشه خون میده دستت میکشی سرت و مثل دیوونه ها حاضر میشدی
یه لباس اسپورت و خوشکل میپوشی (عکسشو میزارم)
ارایش نمیکنی ولی موهاتو مرتب میکنی که جیمین از پشت بغلت میکنه
کاش انقدر که عاشقشی عاشق منم بودی
هانا: من عاشقم جیمین ... عاشق تو
جیمین: حسودیم میشه
هانا: جیمینننننن پیشول خودمی
سرش فشار میده به گردنت و بدنتو بو میکنه
جیمین:خوش بگذره
احساس میکنی جیمین ناراحته
هانا: ناراحت نباش! اصن من نمیرم
جیمین: برو
هانا: پس شب بیبی گرلت میشم قول میدم بینیشو میبوسی و با صدای ماشین ته میپری بیرون
جیمین:خوش بگذره دوستت دارم
هانا : منم دوست دارم
ته: سلام پرنسس
هانا: سلام
داشتین قدم میزدین که بحث رو شروع میکنی
هانا: ته میخواستم بگم...
ته: واستا یه جا بشینیم
یه نیمکت پیدا میکنین
هانا: تهیونگ من خیلی عاشقتم بیشتر از همه چیز و همه کس ولی شکستم با دیدن اون صحنه
ته: منو ببخش خواهش میکنم
قول میدم اگه مال من باشی دیگه دور همه ی دخترا خط بکشم
هانا: چطوری اعتماد کنم؟! چطوری؟!
اشکت درمیاد
هانا: چرا؟!
ته: هانا دستتو میگیره و اونم گریه میکنه
تحمل گریه کردنتو ندارم
سرتو میندازی پایین و گریه میکنی
هانا: کیم تهیونگ من عاشقتم
عاشقتم
عاشقتم
خیلی عاشقتم
میخوامت
ولی اخه... نتونستی ادامه بدی چون لبای لرزون و داغش رو لبات بود
دلش برا لباش تنگ بود...قولی که به جیمین دادی یادت رفت و شروع کردی به مک زدن لباش مهم نبود وسط شهر نشستین تو اونو میخاستی...
...
ادامه پارت بعدی 😍😍😍
نظر بدین لطفا 💜😘
۱۲۳.۳k
۲۵ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.