وقتی تولدش بود و ..
امروز تولد هیون بود اما اجرا داشتن پس با پسرا هماهنگ کردی که تو پشت صحنه بری پیشش ساعت سه بعد از ظهر بود از دوستات خدافظی کردی و از دانشگاه اومدی بیرون وقتی رسیدی خونه حمله ور شدی سمت حموم و یه دوش پنج دقیقه ای گرفتی ..همون طور که حوله تنت بود هم آرایش میکردی هم غذا میخوردی بعد نیم ساعت که کاملا آماده شده بودی بالاخره راهی شیرینی فروشی و مکانی که پسرا اجرا داشتن رفتی ..زنگ زدی به جونگین و ازش خواستی بیاد دم در تا کمکت کنه کیکی که گرفته بودی و با هم ببرید تو ..
با دیدنش لبخندی زدی و از ماشین پیاده شدی : به به .. بچه نون ما چطوره
خنده ی شیرین همیشگیش و زد و در عقب و باز کرد و کیک و برداشت رفتید تو و با هیونی که نشسته خوابش برده بود مواجه شدید
به پسرا آروم سلامی دادی و رفتید سمتش هان و لینو با یه فشفشه وایسادم اینور و اونورش و شروع کردن شمردن : ۳.....۲.....۱با گفتن آخرین شماره فشفشه ها رو ترکوندن که هیون از خواب پرید و بهت زده به اینور اونور نگاه میکرد تا اینکه با جونگین کیک به دست و تو که با لبخند نگاش میکردی مواجه شد همه پسرا بخاطر قیافه ترسیدش شروع کردن به خندیدن
چان اومد و بغلش کرد : سورپرایززز
چانگبین : هیونی به دنیا اومددد برای بار بیست و چندمین بار
لینو خنده ای کرد : بیست و چند بار ؟
چانگبین : نمیدونم
شروع کردن به جک گفتن و خندیدن و کیک خوردن یه گوشه اتاق نشسته بودی نگاشون میکردی که هیون اومد سمتت : فکر تو بود
+ بستگی داره خوشت اومده باشه یا نه
_ خوشم اومد
+ پس فکر من بود
خنده ای کرد و سرش و برگردوند سمتت : شب خونه ای
+ اره ..
_ میتونم بیام پیشت بعد اجرا... تا کادو تولدم و بهم بدی
زدی به سینش : هیوننن بس کن
پسرا برگشتن سمتتون و هیون زد زیر خنده : من که چیزی نگفتم
+ باشه منم منظورت و نفهمیدم ..
در اتاق زده شد و فردی که داخل شد گفت : وقت اجراست بجنبید ..
تا پسرا برن سری فلنگ و بستی و رفتی
تا شب منتظر هیون بودی تا بیاد و ..
با دیدنش لبخندی زدی و از ماشین پیاده شدی : به به .. بچه نون ما چطوره
خنده ی شیرین همیشگیش و زد و در عقب و باز کرد و کیک و برداشت رفتید تو و با هیونی که نشسته خوابش برده بود مواجه شدید
به پسرا آروم سلامی دادی و رفتید سمتش هان و لینو با یه فشفشه وایسادم اینور و اونورش و شروع کردن شمردن : ۳.....۲.....۱با گفتن آخرین شماره فشفشه ها رو ترکوندن که هیون از خواب پرید و بهت زده به اینور اونور نگاه میکرد تا اینکه با جونگین کیک به دست و تو که با لبخند نگاش میکردی مواجه شد همه پسرا بخاطر قیافه ترسیدش شروع کردن به خندیدن
چان اومد و بغلش کرد : سورپرایززز
چانگبین : هیونی به دنیا اومددد برای بار بیست و چندمین بار
لینو خنده ای کرد : بیست و چند بار ؟
چانگبین : نمیدونم
شروع کردن به جک گفتن و خندیدن و کیک خوردن یه گوشه اتاق نشسته بودی نگاشون میکردی که هیون اومد سمتت : فکر تو بود
+ بستگی داره خوشت اومده باشه یا نه
_ خوشم اومد
+ پس فکر من بود
خنده ای کرد و سرش و برگردوند سمتت : شب خونه ای
+ اره ..
_ میتونم بیام پیشت بعد اجرا... تا کادو تولدم و بهم بدی
زدی به سینش : هیوننن بس کن
پسرا برگشتن سمتتون و هیون زد زیر خنده : من که چیزی نگفتم
+ باشه منم منظورت و نفهمیدم ..
در اتاق زده شد و فردی که داخل شد گفت : وقت اجراست بجنبید ..
تا پسرا برن سری فلنگ و بستی و رفتی
تا شب منتظر هیون بودی تا بیاد و ..
۱۰.۶k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.