پارت ۲ منحرفان بیان تو کامنتا
که یهو دیدم چاعون و ی دختره داشتن س*ک*س
میکردن اشکام در اومد اونا متوجه حضور من نشده بودن که دختره گقت آه ددی محکم تر
اشکام سرازیر شد که چاعون من رو دید اومد جلو تا چیزی بگه ولی من سریع از خونه بیون رفتم
تو راه حالم بد بود بدجوری گرفته بودم تصمیم گرفتم برم بار مست کنم
رفتم خونه که با چهره ی نگران لوسی(قبلا هم گفتم دوست اته و با هم تو ی خونه زندگی میکنن)مواجه شدم اما بدون توجه به حرفاش ی لباس پوشیدم اینا رو هم بگم من از اینکه با لباس باز بگردم متنفرم و اینکه فوبیای رابطه های جنسی با جنس مذکر رو دارم
ویو داخل بار
هوممم بوی الکل آدمو خوب میکنه فقط ی لیوان خوردم که...
ویو ته
امروز قرار بود ی قرار داد امضا کنم اما قرار داخل بار بود پس با جونگ کوک رفتیم تا با شرکت مثلا&*قرار داد ببندیم وارد بار شدم ی دختر رو دیدم که ی پسر داشت بوسش میکرد حالم بهم خورد تا اینکه متوجه دستای دختره (همون ات رو میگه بچه ها ) شدم که داشت پسره رو از خودش دور میکرد چیییی اون پسره داشت به اون دختره تجاوز میکرد رفتم دست دختره رو گرفتم افتاد توی بقلم و لی بیهوش شد معلوم نیست چقدر خورده که اینطوری شده
نکته اینجا ات به خاطر فوبیای قش کرده بود وگرنه ظرفیت بالایی داشت ولی ته اینو نمیدونست
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم من کجاممممممم؟
رفتم یکم آب بخورم که صدایی شنیدم که گفت ...
میکردن اشکام در اومد اونا متوجه حضور من نشده بودن که دختره گقت آه ددی محکم تر
اشکام سرازیر شد که چاعون من رو دید اومد جلو تا چیزی بگه ولی من سریع از خونه بیون رفتم
تو راه حالم بد بود بدجوری گرفته بودم تصمیم گرفتم برم بار مست کنم
رفتم خونه که با چهره ی نگران لوسی(قبلا هم گفتم دوست اته و با هم تو ی خونه زندگی میکنن)مواجه شدم اما بدون توجه به حرفاش ی لباس پوشیدم اینا رو هم بگم من از اینکه با لباس باز بگردم متنفرم و اینکه فوبیای رابطه های جنسی با جنس مذکر رو دارم
ویو داخل بار
هوممم بوی الکل آدمو خوب میکنه فقط ی لیوان خوردم که...
ویو ته
امروز قرار بود ی قرار داد امضا کنم اما قرار داخل بار بود پس با جونگ کوک رفتیم تا با شرکت مثلا&*قرار داد ببندیم وارد بار شدم ی دختر رو دیدم که ی پسر داشت بوسش میکرد حالم بهم خورد تا اینکه متوجه دستای دختره (همون ات رو میگه بچه ها ) شدم که داشت پسره رو از خودش دور میکرد چیییی اون پسره داشت به اون دختره تجاوز میکرد رفتم دست دختره رو گرفتم افتاد توی بقلم و لی بیهوش شد معلوم نیست چقدر خورده که اینطوری شده
نکته اینجا ات به خاطر فوبیای قش کرده بود وگرنه ظرفیت بالایی داشت ولی ته اینو نمیدونست
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم من کجاممممممم؟
رفتم یکم آب بخورم که صدایی شنیدم که گفت ...
۹۴۸
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.