پارت 6
کلافه نگاش کردم اونم کلافگی از سر رو روش میبارید رو تخت دراز کشیدم تا جیمین اماده بشه
جیمین اماده شد باهام از خونه زدیم بیرون جیمین همین کلافه یا عصبی میشد نه حرف میزد نه باید باهاش حرف بزنی
وارد پارکینگ شدیم سوار ماشین شدیم حرکت کرد
تمام طول راه نه من حرفی زدم نه جیمین سکوت تنها سخنگو بود رسیدیم تا خواستم پیدا شم
دستمو گرفت گفت
جیمین : مراقب خودت باش
برگشتم سمتش دستم برد بالا پشت دستم رو بوسید
ت: باش توهم اروم باش
جیمین : چشم لیدی
لبخندی بهش زدم.
ت : خب دیگه بای
جیمین : بای
جیمین اماده شد باهام از خونه زدیم بیرون جیمین همین کلافه یا عصبی میشد نه حرف میزد نه باید باهاش حرف بزنی
وارد پارکینگ شدیم سوار ماشین شدیم حرکت کرد
تمام طول راه نه من حرفی زدم نه جیمین سکوت تنها سخنگو بود رسیدیم تا خواستم پیدا شم
دستمو گرفت گفت
جیمین : مراقب خودت باش
برگشتم سمتش دستم برد بالا پشت دستم رو بوسید
ت: باش توهم اروم باش
جیمین : چشم لیدی
لبخندی بهش زدم.
ت : خب دیگه بای
جیمین : بای
۹.۷k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.