پارت152
#پارت152
شیطونکِ بابا🥺💜
+ مهسا بیا جاتو با من عوض کن ؛ میخوام پیش غنچه بشینم......
کنارم نشست که رومو ازش گرفتم ، با قرار گرفتن دستش اونم درست روی کبودی های پام قیافه ام مچاله شد
فشار محکمی به پام آورد که لب گزیدم تا فریاد نکشم ، انگار استخونم داشت میشکست
+ بخور عزیزم سرد میشه
سرچرخوندم به سمتش که خیلی ریلکس داشت نگاممیکرد ، انگار تا غذا نخورم دست بردار نبود
تکه ای از جوجه رو برداشتم که افرازم همزمان فشار دستشو کم کرد ، جوجه رو انداختم تو دهنم و تند تند گاز زدم
شاممون که تموم شد ، یکمی چرت و پرت گفتن و با اصرار مهسا برای رفتن ، ازمون خدافظی کردن و سوار ماشیناشون شدن
جلوی در ایستاده بودم و داشتم نگاشون میکردم ، افراز کنار ماشین سامیار بود و داشت باهاش صحبت میکرد
حوصله ی موندن نداشتم و چشمام خیلی سنگین شده بود ، به سمت اتاق رفتم و روی تخت دراز کشیدم
پتورو انداختم روی سرم و چشمامو بستم ؛ بهتره زودتر بخوابم تا افراز بیخیالم شه و کاریم نداشته باشه
داشت خوابم میبرد که با صدای در دوباره هوشیار شدم ،
چشمامو محکم روی هم فشار دادم و سعی میکردم لرزششو کنترل کنم
تخت بالا پایین شد ، افراز پتورو از روی سرم برداشت و کنارم دراز کشید
نفسای داغش میخورد تو صورتم که باعث میشد مور مورم بشه....
+ بیداری نه؟!
شیطونکِ بابا🥺💜
+ مهسا بیا جاتو با من عوض کن ؛ میخوام پیش غنچه بشینم......
کنارم نشست که رومو ازش گرفتم ، با قرار گرفتن دستش اونم درست روی کبودی های پام قیافه ام مچاله شد
فشار محکمی به پام آورد که لب گزیدم تا فریاد نکشم ، انگار استخونم داشت میشکست
+ بخور عزیزم سرد میشه
سرچرخوندم به سمتش که خیلی ریلکس داشت نگاممیکرد ، انگار تا غذا نخورم دست بردار نبود
تکه ای از جوجه رو برداشتم که افرازم همزمان فشار دستشو کم کرد ، جوجه رو انداختم تو دهنم و تند تند گاز زدم
شاممون که تموم شد ، یکمی چرت و پرت گفتن و با اصرار مهسا برای رفتن ، ازمون خدافظی کردن و سوار ماشیناشون شدن
جلوی در ایستاده بودم و داشتم نگاشون میکردم ، افراز کنار ماشین سامیار بود و داشت باهاش صحبت میکرد
حوصله ی موندن نداشتم و چشمام خیلی سنگین شده بود ، به سمت اتاق رفتم و روی تخت دراز کشیدم
پتورو انداختم روی سرم و چشمامو بستم ؛ بهتره زودتر بخوابم تا افراز بیخیالم شه و کاریم نداشته باشه
داشت خوابم میبرد که با صدای در دوباره هوشیار شدم ،
چشمامو محکم روی هم فشار دادم و سعی میکردم لرزششو کنترل کنم
تخت بالا پایین شد ، افراز پتورو از روی سرم برداشت و کنارم دراز کشید
نفسای داغش میخورد تو صورتم که باعث میشد مور مورم بشه....
+ بیداری نه؟!
۷.۴k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.