داستان درون و بیرون (پارت ²⁰)
داستان درون و بیرون (پارت ²⁰)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
شب شده بود، هیچ کسی از اون موقع رفت و آمد نکرد، آروم شدو رو صدا کردم:(شد.... شدو..... بیداری؟) بیدار شد. گفت:(حالت بهتره؟) گفتم:(آ... آره، راستی بقیه خونه هستن؟) گفت:(نه رفتن ماموریت، نمیدونم چرا این روزا دزدی زیاد شده، قبلا اصلا چن روز پشت سر هم نمیرفتیم ماموریت) گفتم:(اوهوم) خوابیدم، خواب دیدم یه آدمه ای تبدیل به یه دود سیاه که شبیه خارپشته میشه و یه دود سیاهی از دستاش ایجاد میکنه و میره تو بدنم، و بعدش لکه ی دستم زیاد میشه..... بعد هم به صدایی میاد:(من رو میشناسی؟منم کراد!)
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
شب شده بود، هیچ کسی از اون موقع رفت و آمد نکرد، آروم شدو رو صدا کردم:(شد.... شدو..... بیداری؟) بیدار شد. گفت:(حالت بهتره؟) گفتم:(آ... آره، راستی بقیه خونه هستن؟) گفت:(نه رفتن ماموریت، نمیدونم چرا این روزا دزدی زیاد شده، قبلا اصلا چن روز پشت سر هم نمیرفتیم ماموریت) گفتم:(اوهوم) خوابیدم، خواب دیدم یه آدمه ای تبدیل به یه دود سیاه که شبیه خارپشته میشه و یه دود سیاهی از دستاش ایجاد میکنه و میره تو بدنم، و بعدش لکه ی دستم زیاد میشه..... بعد هم به صدایی میاد:(من رو میشناسی؟منم کراد!)
ادامه دارد...
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۲.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.