Cheap 7
با صدای خواهرش از خواب بیدار شد نمیدونست چند ساعته که خوابیده ولی معلوم بود چند ساعت بیشتر نشده که خوابیده
هانسو رفت سر کار و جونگکوک وقت داشت تا کمبود خوابش رو بر طرف کنه
ساعت شیش بعد از ظهر از خواب بیدار شد از توی کابینتا چیزی برای خوردن پیدا کرد و تلویزیون و روشن کرد و روبروش نشست
صدای گوشیش درومد و رفت سمت گوشیش و دید یکی دوستای صمیمیش که رئیس کافه دیشب بود بهش پیام دادن
هی جونگکوک میگم اگه امشب کار نداری بیا اینجا دلم برام برات تنگ شده “
قبول کرد چون شب بجز خوابیدن کاری نداشت
پس تصمیم گرفت که ساعت ۹ بره کافه دوستش
آماده شد و راه افتاد داشت کم کم به کافه نزدیک میشد
وقتی به کافه رسید با پسر خوش قیافه ای که دیروز دیده بود روبرو شد
تهیونگ لحظه ای که چشمش به جونگکوک خورد چشماش برق افتاد
جونگکوک رفت روی یکی از صندلی ها نشست که دوتا از تهیونگ فاصله داشت
و این دفعه تهیونگ بود که رفت پیش جونگکوک
چطوری “
سلام . خوبم تو چطوری “
منم خوبم ممنون “
دیشب دیگه بهم پیام ندادی “
ااام اره خوابم برد “
منم انقدر منتظر پیامت بودم که خوابم برد ‘
داشتن تو چشمای هم دیگه نگاه میکردن کسی نمیتونست سکوت بین اون دوتا و اتصال چشماشون رو بشکونه که
هانسو رفت سر کار و جونگکوک وقت داشت تا کمبود خوابش رو بر طرف کنه
ساعت شیش بعد از ظهر از خواب بیدار شد از توی کابینتا چیزی برای خوردن پیدا کرد و تلویزیون و روشن کرد و روبروش نشست
صدای گوشیش درومد و رفت سمت گوشیش و دید یکی دوستای صمیمیش که رئیس کافه دیشب بود بهش پیام دادن
هی جونگکوک میگم اگه امشب کار نداری بیا اینجا دلم برام برات تنگ شده “
قبول کرد چون شب بجز خوابیدن کاری نداشت
پس تصمیم گرفت که ساعت ۹ بره کافه دوستش
آماده شد و راه افتاد داشت کم کم به کافه نزدیک میشد
وقتی به کافه رسید با پسر خوش قیافه ای که دیروز دیده بود روبرو شد
تهیونگ لحظه ای که چشمش به جونگکوک خورد چشماش برق افتاد
جونگکوک رفت روی یکی از صندلی ها نشست که دوتا از تهیونگ فاصله داشت
و این دفعه تهیونگ بود که رفت پیش جونگکوک
چطوری “
سلام . خوبم تو چطوری “
منم خوبم ممنون “
دیشب دیگه بهم پیام ندادی “
ااام اره خوابم برد “
منم انقدر منتظر پیامت بودم که خوابم برد ‘
داشتن تو چشمای هم دیگه نگاه میکردن کسی نمیتونست سکوت بین اون دوتا و اتصال چشماشون رو بشکونه که
۱.۵k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.