P16
( ا.ت )
ی چند وقتی گذشته بود...واقعا برام سخت بود تا از جنگل برم شرکت خونه ای هم پیدا نکرده بودم...من جز عکاسی کارای دیگه ای هم اونجا داشتم
ب جونگ کوک زنگ زدم و این موضوع رو باهاش درمیون گذاشتم....بهش زنگ زدم
مکالمه *
کوک؟
کوک : اوه سلام ا.ت خوبی ؟
ممنونم میخواستم چیزی بهت بگم....
( بهش گف )
کوک : خب خونه من خیلی بزرگه میتونیم باهم باشیم
چییییی ؟؟ چیز عه نه منظورم اینه ک نمیشه اخه
کوک : برای چی ؟؟ خونه من خیلی برای یه نفر ادم بزرگه....ب نفع هردومونه...من بلد نیستم غذا درست کنم...ت برای هردومون غذا درست میکنی منم ک بهت اجازه میدم داخل خونم زندگی کنیم ب نفع هردوتامونه صبح هم باهم میریم شرکت نظرت چیه ؟
ا.ت : ....
کوک : ا.ت پشت خطی ؟
نمیدونم باید بهش فکر کنم اما اگ خونه خوبی گیرت اومد ب من بگو فعلا...
کوک : اوم...فعلا
ی چند وقتی گذشته بود...واقعا برام سخت بود تا از جنگل برم شرکت خونه ای هم پیدا نکرده بودم...من جز عکاسی کارای دیگه ای هم اونجا داشتم
ب جونگ کوک زنگ زدم و این موضوع رو باهاش درمیون گذاشتم....بهش زنگ زدم
مکالمه *
کوک؟
کوک : اوه سلام ا.ت خوبی ؟
ممنونم میخواستم چیزی بهت بگم....
( بهش گف )
کوک : خب خونه من خیلی بزرگه میتونیم باهم باشیم
چییییی ؟؟ چیز عه نه منظورم اینه ک نمیشه اخه
کوک : برای چی ؟؟ خونه من خیلی برای یه نفر ادم بزرگه....ب نفع هردومونه...من بلد نیستم غذا درست کنم...ت برای هردومون غذا درست میکنی منم ک بهت اجازه میدم داخل خونم زندگی کنیم ب نفع هردوتامونه صبح هم باهم میریم شرکت نظرت چیه ؟
ا.ت : ....
کوک : ا.ت پشت خطی ؟
نمیدونم باید بهش فکر کنم اما اگ خونه خوبی گیرت اومد ب من بگو فعلا...
کوک : اوم...فعلا
۵.۸k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.