فیک کوک ( پشیمونم) پارت۲۴
از زبان ا/ت
انگشتم رو گرفتم سمته کوک و گفتم : تو..تو بازم بی اجازه...ایششش لعنت بهت
رفتم بالا تو اتاقم در رو قفل کردم و چسبیدم به در وای قلبم داره از جاش در میاد...خوشحالم..یا...اعصبانی....نمیدونم
( فردا )
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم با یادآوری دیشب لپام گل انداخت لباسام رو پوشیدم کت و شلوار سفید موهامو دم اسبی بستم یه رژ قرمز زدم برای اولین بار رژه قرمز میزنم پا برهنه رفتم پایین از آجوما باند گرفتم مچ پام رو باند پیچی کردم و دیشبم چیزی نخوردم صبحانه خوردم و گفتم : آجوما جونگ کوک دیشب...
آجوما گفت : بله خونه بود دیشب صبح زود هم رفت شرکت
گفتم : آها ممنون
بلند شدم و تشکر کردم و رفتم سواره ماشینم شدم رسیدم شرکت پیاده شدم دیرم شده...هوففف
خودمو با سرعت رسوندم به اتاق جلسه همه بودن
انگشتم رو گرفتم سمته کوک و گفتم : تو..تو بازم بی اجازه...ایششش لعنت بهت
رفتم بالا تو اتاقم در رو قفل کردم و چسبیدم به در وای قلبم داره از جاش در میاد...خوشحالم..یا...اعصبانی....نمیدونم
( فردا )
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم با یادآوری دیشب لپام گل انداخت لباسام رو پوشیدم کت و شلوار سفید موهامو دم اسبی بستم یه رژ قرمز زدم برای اولین بار رژه قرمز میزنم پا برهنه رفتم پایین از آجوما باند گرفتم مچ پام رو باند پیچی کردم و دیشبم چیزی نخوردم صبحانه خوردم و گفتم : آجوما جونگ کوک دیشب...
آجوما گفت : بله خونه بود دیشب صبح زود هم رفت شرکت
گفتم : آها ممنون
بلند شدم و تشکر کردم و رفتم سواره ماشینم شدم رسیدم شرکت پیاده شدم دیرم شده...هوففف
خودمو با سرعت رسوندم به اتاق جلسه همه بودن
۱۰۶.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.