نخستین باری که نجوای او در من طنین انداز شد هنوز در یادم
نخستین باری که نجوای او در من طنین انداز شد هنوز در یادم مانده، شبیه به خاطرهی یک صبح مه گرفته در روزی پاییزی. نمیتوانم بگویم کاملا اما تقریبا به یادم است. راستش را بخواهید، آنقدر ها هم یادم نیست، نمیدانم چه شد. تنها چیزی که در خاطرم مانده خودم هستم، قلبی سرشار از شوق و همینطور زمزمهای که مرتب در اعماق من تکرار میکرد، این لحظه را به یاد بسپار.
۶۸۱
۰۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.