ارباب من🖤🤍
part7
وقتی رسیدیم خونه جیمین بهم گفت که بهتره آروم و یواشکی بریم داخل که کسی نفهمه منم به حرفش گوش کردم بعد پیاده شدم و دست تو دست جیمین یواش وارد عمارت شدیم و بعد آروم آروم رفتیم طبقه بالا و جیمین وسایلی که گرفته بودیم رو البته لباسای من رو بهم داد و بعد شب بخیر گفت و رفت توی اتاق خودش من میترسیدم یه وقت ارباب بفهمه بعدش لباسارو گذاستم توی کمد بعد لباس خواب پوشیدم و خوابیدم
(ویو صبح ا. ت)
با نوری که تابیده شد روی صورتم بیدار شدم و رفتم دستشویی هنوز میا و لیسا خواب بودن میخواستم بیدارشون نکنم ولی باید کار میکردیم واسه همین با بی میلی بیدارشون کردم و اونا هم بیدار شدن
میا: ا. ت.. چی شده
ا. ت: پاشید صبح شده باید بربم پایین
لیسا: تو که دیروز نبودی ما همه ی کار هارو انجام دادیم
ا. ت: بچه ها واقعا معذرت میخوام
میا و لیسا باهم: اشکالی نداره
ا. ت: منو میبخشید
میا و لیسا: آره
بعد محکم همدیگرو بغل کردیم و رفتیم پایین
وقتی رفتیم داشتم مثل همیشه ظرف هارو میشستم که یهو
(بچه ها میخوام از این به بعد میخوام شرط بزارم برا فیک ها پس
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
تاپارت بعدی بای)
وقتی رسیدیم خونه جیمین بهم گفت که بهتره آروم و یواشکی بریم داخل که کسی نفهمه منم به حرفش گوش کردم بعد پیاده شدم و دست تو دست جیمین یواش وارد عمارت شدیم و بعد آروم آروم رفتیم طبقه بالا و جیمین وسایلی که گرفته بودیم رو البته لباسای من رو بهم داد و بعد شب بخیر گفت و رفت توی اتاق خودش من میترسیدم یه وقت ارباب بفهمه بعدش لباسارو گذاستم توی کمد بعد لباس خواب پوشیدم و خوابیدم
(ویو صبح ا. ت)
با نوری که تابیده شد روی صورتم بیدار شدم و رفتم دستشویی هنوز میا و لیسا خواب بودن میخواستم بیدارشون نکنم ولی باید کار میکردیم واسه همین با بی میلی بیدارشون کردم و اونا هم بیدار شدن
میا: ا. ت.. چی شده
ا. ت: پاشید صبح شده باید بربم پایین
لیسا: تو که دیروز نبودی ما همه ی کار هارو انجام دادیم
ا. ت: بچه ها واقعا معذرت میخوام
میا و لیسا باهم: اشکالی نداره
ا. ت: منو میبخشید
میا و لیسا: آره
بعد محکم همدیگرو بغل کردیم و رفتیم پایین
وقتی رفتیم داشتم مثل همیشه ظرف هارو میشستم که یهو
(بچه ها میخوام از این به بعد میخوام شرط بزارم برا فیک ها پس
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
تاپارت بعدی بای)
۱۱.۳k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.