دخترک مغرور♥️🧬
دخترک مغرور♥️🧬
پارت ۷۷
diyana
پسره : من ایلیا پسر عموی ارسلانم
پسر علی کاشی
دیانا : چه فیلمی از ارسلان پخش شده
ایلیا : تو بع لین کارا کار نداشته باش
فقط حواست به ارسلان خیلی باشه
چون فیلمو دیده توی روحیش خیلی تاثیر میزاره
دیانا: مگه چه فیلمی بوده
ایلیا : ارسلان خودش بخاد بهت میگ
من فعلا برم خیلی خوشحال شدم از دیدنت
دیانا : منم
ایلیا رف منم رفتم پیش ارسلان
دیدم تو خواب دارع ناله میکنه
خیس عرق شده
دست زدم به پیشونیش داغه داغ بود
سریع پرستار رو صدا زدم
اومد براش سرم وصل کرد
چند تا امپول زد تو سرمش
محراب: حالش چطوره
دیانا : فعلا خابه
محراب : اون فیلم چی بوده که اتقد به همش ریخته
دیانا : نمیدونم ولی باید بفهمیم چی بوده
محراب: چطوری
دیانا: نمیدونم
محراب : پس چی میگی
دیانا : یجوری میفهمیم چی بوده دیگ
محراب : باشه
arslwn
با سر درد شدیدی بیدار شدم
دیانا و محراب بالا سرم بودن
دیانا: ارسلان خوبی
ارسلان: آ.اره
دیانا : بزا پرستار رو صدا کنم
ارسلان : نمیدونم چم شده بود یهو یاد...فیلم ...مامان پانیذ...بابام مثل بچه ها تو خودم جمع شدم محراب اومد سمتم
محراب : داداش چت شده
ارسلان :محراب بریم از اینجا خواهش میکنم(با ترس)
محراب : باشه باشه اروم باش
diyana
داشتم میرفتم پیش پرستار که محراب صدام کرد
محراب: دیانا
دیانا: بله
محراب : ارسلان حالش خیلی بده میگ از اینجا بریم
برو کارای ترخیصش رو انجام بده
منم بلیط میگیرم میبرمش ایران
اینجا براش خوب نی
دیانا : آخه برا چی
محراب : نمیدونم فعلا باهاش درمورد فیلمو این چیزا حرف نزن تا بفهمیم چیشده
دیانا : باشه
محراب : پس برو
ادامه دارد.....
پارت ۷۷
diyana
پسره : من ایلیا پسر عموی ارسلانم
پسر علی کاشی
دیانا : چه فیلمی از ارسلان پخش شده
ایلیا : تو بع لین کارا کار نداشته باش
فقط حواست به ارسلان خیلی باشه
چون فیلمو دیده توی روحیش خیلی تاثیر میزاره
دیانا: مگه چه فیلمی بوده
ایلیا : ارسلان خودش بخاد بهت میگ
من فعلا برم خیلی خوشحال شدم از دیدنت
دیانا : منم
ایلیا رف منم رفتم پیش ارسلان
دیدم تو خواب دارع ناله میکنه
خیس عرق شده
دست زدم به پیشونیش داغه داغ بود
سریع پرستار رو صدا زدم
اومد براش سرم وصل کرد
چند تا امپول زد تو سرمش
محراب: حالش چطوره
دیانا : فعلا خابه
محراب : اون فیلم چی بوده که اتقد به همش ریخته
دیانا : نمیدونم ولی باید بفهمیم چی بوده
محراب: چطوری
دیانا: نمیدونم
محراب : پس چی میگی
دیانا : یجوری میفهمیم چی بوده دیگ
محراب : باشه
arslwn
با سر درد شدیدی بیدار شدم
دیانا و محراب بالا سرم بودن
دیانا: ارسلان خوبی
ارسلان: آ.اره
دیانا : بزا پرستار رو صدا کنم
ارسلان : نمیدونم چم شده بود یهو یاد...فیلم ...مامان پانیذ...بابام مثل بچه ها تو خودم جمع شدم محراب اومد سمتم
محراب : داداش چت شده
ارسلان :محراب بریم از اینجا خواهش میکنم(با ترس)
محراب : باشه باشه اروم باش
diyana
داشتم میرفتم پیش پرستار که محراب صدام کرد
محراب: دیانا
دیانا: بله
محراب : ارسلان حالش خیلی بده میگ از اینجا بریم
برو کارای ترخیصش رو انجام بده
منم بلیط میگیرم میبرمش ایران
اینجا براش خوب نی
دیانا : آخه برا چی
محراب : نمیدونم فعلا باهاش درمورد فیلمو این چیزا حرف نزن تا بفهمیم چیشده
دیانا : باشه
محراب : پس برو
ادامه دارد.....
۲۹۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.