برادر من
برادر من پارت ۸
ا/ت:چیو یادم نمیاد(بلند)
تهیونگ :خودت اول گفتی
ا/ت:من هر زری بزنم تو باید انجام بدی
تهیونگ:بس کن دیگه(عربده)
وقتی سرم داد زد خیلی ترسیدم
بدنم لرزید
بغضم گرفت و شروع کردم به گریه کردن ا/ت:هق ...سرم داد ...نزن هق
تهیونگ:ببخشید من معذرت میخوام لطفا ناراحت نشوو میخوای بریم عمارت پیش ماماننت
ا/ت: آره ..هق
تهیونگ :پس سوار شو
سوار ماشین شدم
و منتظر بودم تا تهیونگ بیاد
ویو تهیونگ*
سوار ماشین شدم با سرعت رفتم سمت خونه ........
رسیدیم تهیونگ:پياده شو
ا/ت:باشه
ا/ت:چیو یادم نمیاد(بلند)
تهیونگ :خودت اول گفتی
ا/ت:من هر زری بزنم تو باید انجام بدی
تهیونگ:بس کن دیگه(عربده)
وقتی سرم داد زد خیلی ترسیدم
بدنم لرزید
بغضم گرفت و شروع کردم به گریه کردن ا/ت:هق ...سرم داد ...نزن هق
تهیونگ:ببخشید من معذرت میخوام لطفا ناراحت نشوو میخوای بریم عمارت پیش ماماننت
ا/ت: آره ..هق
تهیونگ :پس سوار شو
سوار ماشین شدم
و منتظر بودم تا تهیونگ بیاد
ویو تهیونگ*
سوار ماشین شدم با سرعت رفتم سمت خونه ........
رسیدیم تهیونگ:پياده شو
ا/ت:باشه
۱۲.۶k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.