پارت ۲: ویو تهیونگ:
که منشی در رو زد و وارد و صبحونه رو گذاشت روی میز و بعد رفتش، منم صبحونه ام رو خوردم رفتم بیرون داشتم تو حیاط بیمارستان قدم میزدم که جیمین بهم زنگ زد:
علامت تهیونگ:+
علامت جیمین:-
- به سلام بر داداش گلم چه خبر؟ چرا نیستی؟
+ سلام هیچی بع خدا سرم خیلی شلوغه
- اخه این کارای کمپانی بس نبود رفتی مدیر هم شدی؟
+ خب چیکارمیکردم من کلا دوست دارم رییس همه چیز باشم
- الحق که داداش خودمی خب واسه شب برنامه ای نداری؟
+ نه چطور؟
- اخه قراره تو خونه جونگ کوکی مهمونی داشته باشیم میای دیگه نه؟
+ باشه میایم
- اوکی بای
+ خداحافظ
به دستیارم گفتم کتم رو از بالا بیاره کتم رو اوردن و پوشیدم رفتم سوار ماشین شدم تا برای شب آماده بشم و....
ویو بورا:
خب بعداز اینکه صبحونه رو خوردم رفتم یه فیلم کوتاه ببینم چون فردا تعطیل بود بعد از یه ساعت فیلم تموم شد منم تصمیم گرفتم برم یکم خرید کنم خیلی وقته خرید نکردم و لباسام دیگه کهنه شدن رفتم بالا گوشیم و سویچ رو برداشتم و ماشین رو روشن کردم و رفتم سمت فروشگاه تو راه چشمم به یه فروشگاه افتاد که پر از وسایل کیپاپرا بود منم گفتم بزار یه سری بزنم ببینم چیا دارن رفتم داخل همینجوری داشتم به وسایل نگاه میکردم که چشمم به عکس های گروه بی تی اس افتاد راستی شنیده بودم که همچنین گروهی هست ولی چون همه سرم شلوغ بود نتونسته بودم زیاد دربارشون بدونم خلاصه چشمم به عکس یه مردی افتاده خیلی خوشتیپ بود جذابیت از سر تا میبارید( خب باید اینجوری باشه😎❤) واییی این مرتیکه چقدر خوشگله انصافا روش کراش زده بودم که چشمم به پایین عکس افتاد( منحرف نباشید😐)
که اسمشو نوشته بود کیم تهیونگ معروف به وی با خودم گفتم هه لغب هم داره که یه دفعه یادم افتاد باید برم خرید کنم خب خواهر من از اونجا خرید کن ما بودیم کل مغازه رو جمع کرده بودم😊) رفتم سوار ماشین شدم و.....
علامت تهیونگ:+
علامت جیمین:-
- به سلام بر داداش گلم چه خبر؟ چرا نیستی؟
+ سلام هیچی بع خدا سرم خیلی شلوغه
- اخه این کارای کمپانی بس نبود رفتی مدیر هم شدی؟
+ خب چیکارمیکردم من کلا دوست دارم رییس همه چیز باشم
- الحق که داداش خودمی خب واسه شب برنامه ای نداری؟
+ نه چطور؟
- اخه قراره تو خونه جونگ کوکی مهمونی داشته باشیم میای دیگه نه؟
+ باشه میایم
- اوکی بای
+ خداحافظ
به دستیارم گفتم کتم رو از بالا بیاره کتم رو اوردن و پوشیدم رفتم سوار ماشین شدم تا برای شب آماده بشم و....
ویو بورا:
خب بعداز اینکه صبحونه رو خوردم رفتم یه فیلم کوتاه ببینم چون فردا تعطیل بود بعد از یه ساعت فیلم تموم شد منم تصمیم گرفتم برم یکم خرید کنم خیلی وقته خرید نکردم و لباسام دیگه کهنه شدن رفتم بالا گوشیم و سویچ رو برداشتم و ماشین رو روشن کردم و رفتم سمت فروشگاه تو راه چشمم به یه فروشگاه افتاد که پر از وسایل کیپاپرا بود منم گفتم بزار یه سری بزنم ببینم چیا دارن رفتم داخل همینجوری داشتم به وسایل نگاه میکردم که چشمم به عکس های گروه بی تی اس افتاد راستی شنیده بودم که همچنین گروهی هست ولی چون همه سرم شلوغ بود نتونسته بودم زیاد دربارشون بدونم خلاصه چشمم به عکس یه مردی افتاده خیلی خوشتیپ بود جذابیت از سر تا میبارید( خب باید اینجوری باشه😎❤) واییی این مرتیکه چقدر خوشگله انصافا روش کراش زده بودم که چشمم به پایین عکس افتاد( منحرف نباشید😐)
که اسمشو نوشته بود کیم تهیونگ معروف به وی با خودم گفتم هه لغب هم داره که یه دفعه یادم افتاد باید برم خرید کنم خب خواهر من از اونجا خرید کن ما بودیم کل مغازه رو جمع کرده بودم😊) رفتم سوار ماشین شدم و.....
۷.۷k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.