P:7
P:7
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۵ بود ودف دیدم این پسرع عین خرگوشا خوابیدع بود الان وقت خوبیه برای فرار کردن
اروم از تخت اومدم پایین
روی انگشتام راه میرفتم رفتم پایین توی حیاط عمارت از پشت درختا اروم بالا پریدم و هنو شب بود شروع کردم ب بدوبدو کردن تا رسیدم ب شهر ی نفس اسوده ای کشیدم دوبارع شروع ب فرار کردم رفتم تو خیابون های سئول داشتم راه میرفتم
کوک: از خواب بیدار شدم دیدم ات نیس چی کجاس رفتم پایین اسمشو صدا زدم ولی نبود هه پس فرار میکنی پ کی اینطور سوار ماشین لامبورگینیم شدم(دون🗿)
و راه افتادم سمت شهر هرجا باشی بازم پیدات میکنم کوچولو ک ازم فرار میکنی ها نشونت میدم(پوزخند)
ات: اون ورو دیدم ی ماشین بود رفتم پشت دیوار اون کوک بود ک دیدم ی سوپرمارکتی اون ور باز بود زود رفتم اونجا
فروشنده: سلام خوش اومدین
ات: اههه مم..نون(در حال نفس زدن) ب بهونه شک نکردن رفتم ی چرخی توی مغازه زدم ک صدای باز شدن در اومد دستمو روی دهنم گذاشتم
کوک: دیدم ی سوپری اون ور تر باز بود حتما ات اونجاس رفتم داخل و دنبال ات میگشتم
ات: قلبم اومد تو شورتم از ترس اروم اروم از مغازع زدم بیرون ی کوچه بالاتر رفتم ک موهام توسط یکی گرفتع
شد
ات:ایییییی
کوک: ب چ حقی فرار میکنی ها(داد)
ی سیلی بهم زد ک افتادم زمین گوشه لبم زخمی شدع بود از موهام کشون کشون بردم ت ماشین و با سرعت میروند( تماشا میکنید ساعت ۵ صبحی در سئول🗿🤝🏻)
ات: من
کوک: خفه شوووو( عربده)
با دادش ی درو سکته رو رد کردم ولی موندم چطور زنده هستم اروم از گوشیم ی قطرع اشک ریخت روی گونم
کوک: ک فرار میکنی ها از ماشین پیادع شد و دستمو
خیلی محکم کشوند دنبال خودش
ات: هق...هق
منو برد زیر زمین انداختم روی زمین پر از وسایل های شکنجه بود با ی شلاق کلفت(منحرف نشوید🗿🔫)
اومد سمت و شروع کرد ب ضرب زد بدنم با ی ضربه ی حرفی میزد
کوک: ک فرار میکنی هاااا....ک از قوانیت سرپیچی میکنی هااا(عربده)
ات: ص....صدو...هفتا...د ( با صدای لرزون و اروم)
شلاقو انداخت رو زمین و دستش کشید رو موهاش گف: همینجا بمون تا ادم شی و رفت کل بدن درد داشت
شرطا
لایک:۵
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۵ بود ودف دیدم این پسرع عین خرگوشا خوابیدع بود الان وقت خوبیه برای فرار کردن
اروم از تخت اومدم پایین
روی انگشتام راه میرفتم رفتم پایین توی حیاط عمارت از پشت درختا اروم بالا پریدم و هنو شب بود شروع کردم ب بدوبدو کردن تا رسیدم ب شهر ی نفس اسوده ای کشیدم دوبارع شروع ب فرار کردم رفتم تو خیابون های سئول داشتم راه میرفتم
کوک: از خواب بیدار شدم دیدم ات نیس چی کجاس رفتم پایین اسمشو صدا زدم ولی نبود هه پس فرار میکنی پ کی اینطور سوار ماشین لامبورگینیم شدم(دون🗿)
و راه افتادم سمت شهر هرجا باشی بازم پیدات میکنم کوچولو ک ازم فرار میکنی ها نشونت میدم(پوزخند)
ات: اون ورو دیدم ی ماشین بود رفتم پشت دیوار اون کوک بود ک دیدم ی سوپرمارکتی اون ور باز بود زود رفتم اونجا
فروشنده: سلام خوش اومدین
ات: اههه مم..نون(در حال نفس زدن) ب بهونه شک نکردن رفتم ی چرخی توی مغازه زدم ک صدای باز شدن در اومد دستمو روی دهنم گذاشتم
کوک: دیدم ی سوپری اون ور تر باز بود حتما ات اونجاس رفتم داخل و دنبال ات میگشتم
ات: قلبم اومد تو شورتم از ترس اروم اروم از مغازع زدم بیرون ی کوچه بالاتر رفتم ک موهام توسط یکی گرفتع
شد
ات:ایییییی
کوک: ب چ حقی فرار میکنی ها(داد)
ی سیلی بهم زد ک افتادم زمین گوشه لبم زخمی شدع بود از موهام کشون کشون بردم ت ماشین و با سرعت میروند( تماشا میکنید ساعت ۵ صبحی در سئول🗿🤝🏻)
ات: من
کوک: خفه شوووو( عربده)
با دادش ی درو سکته رو رد کردم ولی موندم چطور زنده هستم اروم از گوشیم ی قطرع اشک ریخت روی گونم
کوک: ک فرار میکنی ها از ماشین پیادع شد و دستمو
خیلی محکم کشوند دنبال خودش
ات: هق...هق
منو برد زیر زمین انداختم روی زمین پر از وسایل های شکنجه بود با ی شلاق کلفت(منحرف نشوید🗿🔫)
اومد سمت و شروع کرد ب ضرب زد بدنم با ی ضربه ی حرفی میزد
کوک: ک فرار میکنی هاااا....ک از قوانیت سرپیچی میکنی هااا(عربده)
ات: ص....صدو...هفتا...د ( با صدای لرزون و اروم)
شلاقو انداخت رو زمین و دستش کشید رو موهاش گف: همینجا بمون تا ادم شی و رفت کل بدن درد داشت
شرطا
لایک:۵
۴۸.۳k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.