سناریو روز شیرین
بچهها چون اون عکس رو پاک کردم با این عکسی که پیش میریم
______________________________________
کل بستنیها تو صورت کانا خورد منی که داشتم از خنده روده بر میشدم بعد از چند دقیقه بقیه هم خندیدن به جز کانا که داشت دنبال من میدوید وقتی که بلاخره دست از سرم برداشت رفتم رو نیمکت نشتیم که مایکی بهم گفت
مایکی: میگم یوکی میخوای بیای به گنگ ما
-اممممم فکر کنم نه
مایکی: چرااااااا
-چون من یه دخترم
مایکی : خوب این چه ربطی داره
-ام.........
مایکی : تو خیلی قوی هستی
- اففففففففف باشه
مایکی یه خنده بزرگ بهم کرد
و میتسویا گفت که یه لباس برام بدوزه
و با میتسویا قرار گذاشتیم که بعد برم خونش و اندازه همو بگیره
بعد من و کانا رفتیم خونه میتسویا که اندازه هامونو بگیره و که به خونه رسیدیم دوتا بچه کاوای درو برامون باز کردن وایبییی چقدر کیوت هستننننن بعد رفتیم تو وقتی که میتسویا اندازه منو گرفت کلی با خواهرای میتسویا بازی کردیم خیلی کاوایییییی بودن
_________________________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🌸🍡
تا پارت بعد بای 🌸🍡
______________________________________
کل بستنیها تو صورت کانا خورد منی که داشتم از خنده روده بر میشدم بعد از چند دقیقه بقیه هم خندیدن به جز کانا که داشت دنبال من میدوید وقتی که بلاخره دست از سرم برداشت رفتم رو نیمکت نشتیم که مایکی بهم گفت
مایکی: میگم یوکی میخوای بیای به گنگ ما
-اممممم فکر کنم نه
مایکی: چرااااااا
-چون من یه دخترم
مایکی : خوب این چه ربطی داره
-ام.........
مایکی : تو خیلی قوی هستی
- اففففففففف باشه
مایکی یه خنده بزرگ بهم کرد
و میتسویا گفت که یه لباس برام بدوزه
و با میتسویا قرار گذاشتیم که بعد برم خونش و اندازه همو بگیره
بعد من و کانا رفتیم خونه میتسویا که اندازه هامونو بگیره و که به خونه رسیدیم دوتا بچه کاوای درو برامون باز کردن وایبییی چقدر کیوت هستننننن بعد رفتیم تو وقتی که میتسویا اندازه منو گرفت کلی با خواهرای میتسویا بازی کردیم خیلی کاوایییییی بودن
_________________________________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🌸🍡
تا پارت بعد بای 🌸🍡
۴.۷k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.