🖤پارت ۲ بیمار دوست داشتنی🖤
🖤اوه شت چقدر جذابه دیگه به چشم هامم اعتماد نداشتم خیلی خوشگل بود همش باخودم میگفتم آخه پسر به این جذابی چرا باید روانی باشه یاخدا(معلومه که جذابه پس چی😂)رفتم تو روی صندلی میز نشسته بود منم رفتم نشستم اصن نگام نمیکرد گفتم
ا/ت:اسمت جونکوکه درست میگم
جوابی بهم نداد
گفتم خوب اسم من ا/ت قراره جلسات زیادی پیش هم باشیم پس امیدوارم همکاری کنی
کوکی:چه اهمیتی داره شماها فک میکنین من روانیم اما هیچی نمیدونید
ا/ت:نه من همچین فکر نمیکنم من فقط فک میکنم بخاطر اتفاقاتی که تو گذشته برات افتاده یکم عصبی همین
کوکی:علکی لازم نیست دروغ بگی اگه اینطوری فکر میکنی چرا منو آوردن اینجا
ا/ت:تو باید سابت کنی حالت خوبه ومن اینجام که بهت کمک کنم برای این کار
یهو تعجب کردم.....🖤
یعنی چرا ا/ت تعجب کرده
ا/ت:اسمت جونکوکه درست میگم
جوابی بهم نداد
گفتم خوب اسم من ا/ت قراره جلسات زیادی پیش هم باشیم پس امیدوارم همکاری کنی
کوکی:چه اهمیتی داره شماها فک میکنین من روانیم اما هیچی نمیدونید
ا/ت:نه من همچین فکر نمیکنم من فقط فک میکنم بخاطر اتفاقاتی که تو گذشته برات افتاده یکم عصبی همین
کوکی:علکی لازم نیست دروغ بگی اگه اینطوری فکر میکنی چرا منو آوردن اینجا
ا/ت:تو باید سابت کنی حالت خوبه ومن اینجام که بهت کمک کنم برای این کار
یهو تعجب کردم.....🖤
یعنی چرا ا/ت تعجب کرده
۸.۰k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.