( part 12)
ویو استلا
از سرعتی که جونگکوک رانندگی میکرد حالت تهوع گرفتم. از ماشین پیاده شدیم . جونگکوک بهم با اخم نگاه کرد
جونگکوک : فکر نمیکنی لباست یکم زیادی…..هیچی ولش کن( با اخم)
رفتیم داخل ، بوی ال//کل و سیگار حالمو بد کرد ، جونگکوک گف بریم روی اون میز بشینیم. تهیونگ رفت تا ال//کل سفارش بده.
جونگکوک: از کنار من تکون نمیخوری.
استلا : باشه
تهیونگ اومد و اونارو گذاشت رو میز. خواستم یدونه بردارم که جونگکوک مچ دستمو گرفت .
تهیونگ : چیکارش داری
جونگکوک: ( دستشو ول کردم) زیاده روی نکن.
(چند مین بعد)
ویو استلا
من کم خوردم ولی جونگکوک و تهیونگ مس//ت بودن. تهیونگ پیشنهاد داد بریم برقصیم منم قبول کردم.
ویو جونگکوک
وقتی دیدم اون دوتا دارن باهم میرقصن دلم میخواست من جای تهیونگ بودم ، دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم و دست یه دختره رو گرفتم و شروع کردیم به رقصیدن.
ویو استلا
در حال رقص بودیم تا چشمم افتاد به جونگکوک که داشت با یه دختر دیگه میرقصید ، حسودیم شد ولی اهمیت ندادم ، اون داشت با دستاش ب/./دن دختره رو ل/./مس میکرد ، صورتاشونو نزدیک هم کردن که بغضم گرفت ، از تهیونگ جدا شدم به بهونه ی اینکه ارایشمو تمدید کنم رفتم دسشویی ، اشکام درحال ریختن بود. آبی به صورتم زدم و ارایشمو درست کردم از دسشویی اومدم بیرون که همون مرده که صبح دیدیم با سویشرت مشکی دم در بود ، هولم داد داخل و درو بست.
استلا : تو کی هستی؟؟؟؟( ترسیده)
جلو نیاااا( با جیغ )
گمشووووو( با جیغ)
: میدونی من کیم( با صدای بم)
استلا : از کجا بدونم
ویو استلا
همینطور که جلو میومد من عقب میرفتم تا به دیوار خوردم ، دوتا دستاشو گذاشت رو دیوار طوری که من بینشون بودم ، یهو ماسکشو آورد پایین.
ویو جونگکوک
مشغول رقص بودم که دیدم تهیونگ نشسته و استلا نیست ، از دختره جدا شدم و رفتم طرفش .
جونگکوک : استلا کو
تهیونگ : نمیدونم گف میره ارایششو تمدید کنه
ویو جونگکوک
سریع دویدم سمت دسشویی هرچی استلا رو صدا زدم جواب نداد……..
از سرعتی که جونگکوک رانندگی میکرد حالت تهوع گرفتم. از ماشین پیاده شدیم . جونگکوک بهم با اخم نگاه کرد
جونگکوک : فکر نمیکنی لباست یکم زیادی…..هیچی ولش کن( با اخم)
رفتیم داخل ، بوی ال//کل و سیگار حالمو بد کرد ، جونگکوک گف بریم روی اون میز بشینیم. تهیونگ رفت تا ال//کل سفارش بده.
جونگکوک: از کنار من تکون نمیخوری.
استلا : باشه
تهیونگ اومد و اونارو گذاشت رو میز. خواستم یدونه بردارم که جونگکوک مچ دستمو گرفت .
تهیونگ : چیکارش داری
جونگکوک: ( دستشو ول کردم) زیاده روی نکن.
(چند مین بعد)
ویو استلا
من کم خوردم ولی جونگکوک و تهیونگ مس//ت بودن. تهیونگ پیشنهاد داد بریم برقصیم منم قبول کردم.
ویو جونگکوک
وقتی دیدم اون دوتا دارن باهم میرقصن دلم میخواست من جای تهیونگ بودم ، دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم و دست یه دختره رو گرفتم و شروع کردیم به رقصیدن.
ویو استلا
در حال رقص بودیم تا چشمم افتاد به جونگکوک که داشت با یه دختر دیگه میرقصید ، حسودیم شد ولی اهمیت ندادم ، اون داشت با دستاش ب/./دن دختره رو ل/./مس میکرد ، صورتاشونو نزدیک هم کردن که بغضم گرفت ، از تهیونگ جدا شدم به بهونه ی اینکه ارایشمو تمدید کنم رفتم دسشویی ، اشکام درحال ریختن بود. آبی به صورتم زدم و ارایشمو درست کردم از دسشویی اومدم بیرون که همون مرده که صبح دیدیم با سویشرت مشکی دم در بود ، هولم داد داخل و درو بست.
استلا : تو کی هستی؟؟؟؟( ترسیده)
جلو نیاااا( با جیغ )
گمشووووو( با جیغ)
: میدونی من کیم( با صدای بم)
استلا : از کجا بدونم
ویو استلا
همینطور که جلو میومد من عقب میرفتم تا به دیوار خوردم ، دوتا دستاشو گذاشت رو دیوار طوری که من بینشون بودم ، یهو ماسکشو آورد پایین.
ویو جونگکوک
مشغول رقص بودم که دیدم تهیونگ نشسته و استلا نیست ، از دختره جدا شدم و رفتم طرفش .
جونگکوک : استلا کو
تهیونگ : نمیدونم گف میره ارایششو تمدید کنه
ویو جونگکوک
سریع دویدم سمت دسشویی هرچی استلا رو صدا زدم جواب نداد……..
۷.۷k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.