عشق یا قتل
پ ۸ ق ۱ : جونگ کوک هم انگار راضی نبود از چشماش میشد فهمید ک خیلی داره به زور تحمل میکنه لبخندای مصنوعی میزد خیلی تابلو بود
( تهیونگ ) روبه یه دره ایستاده بودم و اشک میریختم عشقم به خاطر خانوادش قبول کرده زن اون بشه گفت بابابزرگم به خاطر آبروش این کارو میکنه مگه جانگ کوک از بابابزرگش چی داره؟ یل نکنه راجب قتل اون روز ، هانا مدرکی بهش داده بوده؟ یا قبل این که بیاد خونه چیزی بهش گفته؟
+ اهههه چجوری اینطوری شد ن ا/ت ماله منه ن اون ماله منه
( ا/ت ) باید به جینهو میگفتم قضیه هانا رو چون اون میتونست به تهیونگ بگه ولی چطور بهش بگم؟ چند تا از دوستام دورم جمع شدن
پ ۸ ق ۲ :
× اوو ا/ت تو از اون خوش شانسا بودی؟
+ نه بابا شانس و ما!؟
× آخه ببین کی گیرت اومده
جونگ کوک نگاهی به ما کرد و پوزخندی زد دوباره روشو اون طرف کرد
+ دخترا میتونید به جینهو بگید بیاد اینجا!؟
× باشه سب کن
- نیازی نیست ما بر میگردیم هر کاری داری بعدا پای تلفن بهش بگو
انگار از قضیه خبر داره و نمیخواد من به جینهو چیزی بگم دستمو گرفت و بلندم کرد برد سوار ماشین کرد سعی کردم حرفی نزنم
رسیدیم
( تهیونگ ) روبه یه دره ایستاده بودم و اشک میریختم عشقم به خاطر خانوادش قبول کرده زن اون بشه گفت بابابزرگم به خاطر آبروش این کارو میکنه مگه جانگ کوک از بابابزرگش چی داره؟ یل نکنه راجب قتل اون روز ، هانا مدرکی بهش داده بوده؟ یا قبل این که بیاد خونه چیزی بهش گفته؟
+ اهههه چجوری اینطوری شد ن ا/ت ماله منه ن اون ماله منه
( ا/ت ) باید به جینهو میگفتم قضیه هانا رو چون اون میتونست به تهیونگ بگه ولی چطور بهش بگم؟ چند تا از دوستام دورم جمع شدن
پ ۸ ق ۲ :
× اوو ا/ت تو از اون خوش شانسا بودی؟
+ نه بابا شانس و ما!؟
× آخه ببین کی گیرت اومده
جونگ کوک نگاهی به ما کرد و پوزخندی زد دوباره روشو اون طرف کرد
+ دخترا میتونید به جینهو بگید بیاد اینجا!؟
× باشه سب کن
- نیازی نیست ما بر میگردیم هر کاری داری بعدا پای تلفن بهش بگو
انگار از قضیه خبر داره و نمیخواد من به جینهو چیزی بگم دستمو گرفت و بلندم کرد برد سوار ماشین کرد سعی کردم حرفی نزنم
رسیدیم
۳۷.۳k
۰۸ تیر ۱۴۰۰