p44
&ت..تهیونگ....تو...توحالت خوب نیست..میخوای بریم؟....
=...از چه لحاظ حالم خوب نیست مثلا؟
&...راستش من پیش آدمایی که مستن راحت نیستم تهیونگی....
=تو خودت دلیل مست شدنمی بچه...
&من میترسم اینجوری حرف میزنی!
=.......
&...
=....نترس خوشگله.. سردته مگه نه...
که دستشو انداخت دور گردنم و تقریبا رفتم تو بغلش...
&...او..اون آقاهه ازت ترسید...
=من مافیام....
&...چی میگی...جدی حرف میزنم...
که نشانشو از توی جیبش در آورد و بهم نشون داد....
=اون بادیگاردارو میبینی؟...همشون دارن از من و تو محافظت میکنن...
&من...منو ببررر(بغض)...
=.....باشه....آروم باش میبرمت....
اومد طرفم که دستمو بگیره.
&به...بهم نزدیک نشوو(بغض)
دیدم بهت عوض شد تهیونگگ...
=...آنا...گریه نکن لطفا....میشه...میشه وایسی؟...میخوام باهات حرف بزنم...نترس ازم...خواهش میکنم!
&میگم اون آقاهه ازت ترسید....شکنجش کرده بودی!(اشک)
البته...من...من میرم...به من مربوط نیست...
اشکامو تند تند پاک کردم...
&خداحافظ...
یه چند قدم دور شدم که دستمو کشید از پشت و افتادم تو بغلش....
=....بمون....
دستشو زود دورم حلقه کرد....بوی عطرش وارد ریه هام شد...
=...از چه لحاظ حالم خوب نیست مثلا؟
&...راستش من پیش آدمایی که مستن راحت نیستم تهیونگی....
=تو خودت دلیل مست شدنمی بچه...
&من میترسم اینجوری حرف میزنی!
=.......
&...
=....نترس خوشگله.. سردته مگه نه...
که دستشو انداخت دور گردنم و تقریبا رفتم تو بغلش...
&...او..اون آقاهه ازت ترسید...
=من مافیام....
&...چی میگی...جدی حرف میزنم...
که نشانشو از توی جیبش در آورد و بهم نشون داد....
=اون بادیگاردارو میبینی؟...همشون دارن از من و تو محافظت میکنن...
&من...منو ببررر(بغض)...
=.....باشه....آروم باش میبرمت....
اومد طرفم که دستمو بگیره.
&به...بهم نزدیک نشوو(بغض)
دیدم بهت عوض شد تهیونگگ...
=...آنا...گریه نکن لطفا....میشه...میشه وایسی؟...میخوام باهات حرف بزنم...نترس ازم...خواهش میکنم!
&میگم اون آقاهه ازت ترسید....شکنجش کرده بودی!(اشک)
البته...من...من میرم...به من مربوط نیست...
اشکامو تند تند پاک کردم...
&خداحافظ...
یه چند قدم دور شدم که دستمو کشید از پشت و افتادم تو بغلش....
=....بمون....
دستشو زود دورم حلقه کرد....بوی عطرش وارد ریه هام شد...
۱۹.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.