part¹⁷🐊🧋🫐
جیمین « خیلی گستاخی دختر جون اما من این جسارتت رو دوست دارم.... دنبال من بیاید
یول _محافظ ولیعهد « اما سرورم
جیمین « دوست دارم ببینم چی تو چندته دارن یول! بریم به محل آموزش گارد ویژه
.....بازگذشت به زمان حال....
شین هه « با خستگی چشمای متورم و قرمزم رو ماساژ دادم و سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم..... تمام شب رو روی تصویر اون بانو کار میکردم تمام مطالب قابل توجه رو توی دفترم یادداشت کرده بودم! با صدای زنگ گوشیم با دستم دنبال گوشی گشتم و بدون نگاه کردن به مخاطب تماس رو وصل کردم
شین هه « یِه؟ ( بله؟ )
جیمین « سحر خیز شدی هان شین هه!
شین هه « اوه استاد پارک! هنوز یه ساعت تا قرارمون مونده.... اتفاقی اوفتاده؟
جیمین « از دیشب تا حالا گوشیت رو چک نکردی؟
شین هه « نه! اتفاقی اوفتاده؟
جیمین « یه لینک برات فرستادم نگاش کن
شین هه « اوکیه! بعد از قطع کردن تماس رفتم یه آبی به صورتم زدم و بعد از اینکه با چهار تا چک و لگد چشمام رو باز نگه داشتم گوشیم رو برداشتم و لینک رو باز کردم! با دیدن پیام ها و تصویری که زیرش کامنت گذاشته بودن از تعجب شاخ دراوردم.... این چه کوفتیه؟؟؟؟ قرار گذاشتن استاد معروف دانشگاه با دانشجوش؟؟؟ کدوم خری همچین چیزی رو پخش کرده؟؟؟
_دلش میخواست سرشو بکوبه روی میز! علاوه بر جیمین الان باید جیغ جیغ های نامزدش هم تحمل میکرد.... چون شک نداشت بعد از دیدن این خبر اون کیم هئین لوس بیخیالش نمیشه
شین هه « شماره جیمین رو گرفتم و بعد از چند ثانیه جواب داد
جیمین « خب؟ دیدیش؟
شین هه « تو این همه نفوذ و قدرت داری نمیتونستی جلوی پخش شدن این خبر رو بگیری؟؟؟ البته برای تو که بد نشد الان من باید جواب جیغ جیغ های نامزدت رو بدم
جیمین « فکر میکنی من خوشم میاد؟ با پدرم صحبت کردم این خبر رو پاک میکنه نمیخواد حرص بخوری
شین هه « ولی ظاهرا همچین بی میل هم نیستین!
جیمین « این همه اعتماد به نفس خیلی خوبه اما نه در برابر من بچه جون.... فقط خواستم در جریان باشی!
شین هه « به شما یاد ندادن برای شخصیت ادما ارزش قائل باشید؟ هواستون هست مدام دارین منو تخریب میکنید؟
جیمین « بهتره این بحث رو کشش ندی! یک ساعت دیگه میبینمت
*قطع کردن
شین هه « عوضی خودشیفته! مطمئن باش بعد از این پروژه به خاک سیاه میشونمت پارک جیمین ..... خب اره کائنات به غر غر هام عادت کرده بود! کش و قوسی به بدنم دادم و بعد از یه دوش مختصر تصمیم گرفتم قبل از بیدار شدن می رانگ خابگاه رو ترک کنم... پیرهن سفیدی که سمت چپش طرح گل رز قرمز قرار داشت رو پوشیدم و شلوار پارچه ای کرمیم رو با کلاه هنریم ست کردم در اخر یه کروات راه راه نسکافه ای مشکی بستم و بعد از برداشتن اور کت نسکافه ایم از خابگاه خارج شدم
یول _محافظ ولیعهد « اما سرورم
جیمین « دوست دارم ببینم چی تو چندته دارن یول! بریم به محل آموزش گارد ویژه
.....بازگذشت به زمان حال....
شین هه « با خستگی چشمای متورم و قرمزم رو ماساژ دادم و سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم..... تمام شب رو روی تصویر اون بانو کار میکردم تمام مطالب قابل توجه رو توی دفترم یادداشت کرده بودم! با صدای زنگ گوشیم با دستم دنبال گوشی گشتم و بدون نگاه کردن به مخاطب تماس رو وصل کردم
شین هه « یِه؟ ( بله؟ )
جیمین « سحر خیز شدی هان شین هه!
شین هه « اوه استاد پارک! هنوز یه ساعت تا قرارمون مونده.... اتفاقی اوفتاده؟
جیمین « از دیشب تا حالا گوشیت رو چک نکردی؟
شین هه « نه! اتفاقی اوفتاده؟
جیمین « یه لینک برات فرستادم نگاش کن
شین هه « اوکیه! بعد از قطع کردن تماس رفتم یه آبی به صورتم زدم و بعد از اینکه با چهار تا چک و لگد چشمام رو باز نگه داشتم گوشیم رو برداشتم و لینک رو باز کردم! با دیدن پیام ها و تصویری که زیرش کامنت گذاشته بودن از تعجب شاخ دراوردم.... این چه کوفتیه؟؟؟؟ قرار گذاشتن استاد معروف دانشگاه با دانشجوش؟؟؟ کدوم خری همچین چیزی رو پخش کرده؟؟؟
_دلش میخواست سرشو بکوبه روی میز! علاوه بر جیمین الان باید جیغ جیغ های نامزدش هم تحمل میکرد.... چون شک نداشت بعد از دیدن این خبر اون کیم هئین لوس بیخیالش نمیشه
شین هه « شماره جیمین رو گرفتم و بعد از چند ثانیه جواب داد
جیمین « خب؟ دیدیش؟
شین هه « تو این همه نفوذ و قدرت داری نمیتونستی جلوی پخش شدن این خبر رو بگیری؟؟؟ البته برای تو که بد نشد الان من باید جواب جیغ جیغ های نامزدت رو بدم
جیمین « فکر میکنی من خوشم میاد؟ با پدرم صحبت کردم این خبر رو پاک میکنه نمیخواد حرص بخوری
شین هه « ولی ظاهرا همچین بی میل هم نیستین!
جیمین « این همه اعتماد به نفس خیلی خوبه اما نه در برابر من بچه جون.... فقط خواستم در جریان باشی!
شین هه « به شما یاد ندادن برای شخصیت ادما ارزش قائل باشید؟ هواستون هست مدام دارین منو تخریب میکنید؟
جیمین « بهتره این بحث رو کشش ندی! یک ساعت دیگه میبینمت
*قطع کردن
شین هه « عوضی خودشیفته! مطمئن باش بعد از این پروژه به خاک سیاه میشونمت پارک جیمین ..... خب اره کائنات به غر غر هام عادت کرده بود! کش و قوسی به بدنم دادم و بعد از یه دوش مختصر تصمیم گرفتم قبل از بیدار شدن می رانگ خابگاه رو ترک کنم... پیرهن سفیدی که سمت چپش طرح گل رز قرمز قرار داشت رو پوشیدم و شلوار پارچه ای کرمیم رو با کلاه هنریم ست کردم در اخر یه کروات راه راه نسکافه ای مشکی بستم و بعد از برداشتن اور کت نسکافه ایم از خابگاه خارج شدم
۳۰.۱k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.