برادر ناتنی من 9...
ویو جین
اون دختر جاسوس عوضی رو بردیم
اتاق شکنجه به بادیگاردا گفتیم بمونن پیش ا.ت
تا حموم شو تموم کنه اسم دختره هانا بود
هانا: من من معذرت می خوام بزارین برمممم خواهش...
٫: اون دهن ف.ا.ک.ی تو ببند
÷: پس جاسوسی ما رو می کنی اره
£: اصلا می دونی ما کی هستیم که اومدی جاسوسی ما
+: سلام پسرا
٫: سلام ا.ت با این آشغال پست چی کار کنیم
+: وایسا ببینم اون چیه پوستش
ویو ا.ت
یه چیزی پوشتش بود رفتم پ ازش گرفتمش ها؟
+: این آشغال داشته صدای ما رو ضبت میکرده خوب شد
روی آیفون نبوده و با کسی در تماس نبوده
اینو بکوشینش
٫: بادرگارد اینو ببرین اینقدر شلاغش بزنین تا بمیره
بادیگاردا: چشم قربان
بادیگاردا رفتن که دیدم صدای پیام توی گوشی اون
جاسوس اومد
مکالمه پیام
_: سلام هانا چیزی دست گیرت شد؟
+: آقای کوک فعلا چیزی گیرم نیومده ولی
_: آقا چیه؟ مگه کوک صدام نمی کنی همیشه
+: خوب هرچی کوک اونا منو گرفتن تا حد مرگ کتکم زدن
_: چی عشقم چرا؟
+: چون فهمیدم اون عشقت جاسوسه آقای جئون
_: پادشاه جین؟
+: نه
_: پس توی آشغال کی. هستی
+: برو توی اتاق ا.ت زیر تختشو نگاه کن
یه فلش اونجای برش دار و ببینش بعد پیام بده
تا ببینی کی هستم
پایان مکالمه
(آها راستی الان دارین با خدتون میگین پس لیسا و نورا
کجان اونا رفتن آمریکا)
ویو کوک
با جیمین و کوک و ته رفتیم توی اتاق ا.ت
اون شخص درست می گفت یه فلش زیر تخته
پس اون فلشو گرفتیم و بردیم توی حال و زدیم
توی تلویزیون
با چیزی که دیدم مو به تنمون سیخ کرد یعنی چی اونا
لیسا و ا.ت و نورا بودن داشتن اتاقم با خون پر می کردن
و نامه می نوشتن و سه تا گلوله کوبیدن تو شیشه
یعنی اون روز همه چی دروغ بود
اونی که به من پیام داده بود ا.ت بود
این امکان ندارم
°: این واقعی نیست
ب: این یه دروغه
^: نه دروغ نیست
م: پس زندن عالیه ولی کجان؟
_: ش شاید شاه دخت ا.ته!
همه: ها؟؟؟
_: باید بریم
ویو ا.ت
مکالمه
_: تو ا.تی نه
+: آفرین کوک
_: هانا کو؟؟
+: خاک توی سرت به فکر اونی؟
_: بگو کجاس
+: بگم چه فایده؟
_: بگووووو؟
+: زیر خاک خوبه
_: چی
+: فعلا
زدم گوشی اون دختر آشغال رو شکوندم و تمام
اه پسر رو مخ
خمارییییییی
اون دختر جاسوس عوضی رو بردیم
اتاق شکنجه به بادیگاردا گفتیم بمونن پیش ا.ت
تا حموم شو تموم کنه اسم دختره هانا بود
هانا: من من معذرت می خوام بزارین برمممم خواهش...
٫: اون دهن ف.ا.ک.ی تو ببند
÷: پس جاسوسی ما رو می کنی اره
£: اصلا می دونی ما کی هستیم که اومدی جاسوسی ما
+: سلام پسرا
٫: سلام ا.ت با این آشغال پست چی کار کنیم
+: وایسا ببینم اون چیه پوستش
ویو ا.ت
یه چیزی پوشتش بود رفتم پ ازش گرفتمش ها؟
+: این آشغال داشته صدای ما رو ضبت میکرده خوب شد
روی آیفون نبوده و با کسی در تماس نبوده
اینو بکوشینش
٫: بادرگارد اینو ببرین اینقدر شلاغش بزنین تا بمیره
بادیگاردا: چشم قربان
بادیگاردا رفتن که دیدم صدای پیام توی گوشی اون
جاسوس اومد
مکالمه پیام
_: سلام هانا چیزی دست گیرت شد؟
+: آقای کوک فعلا چیزی گیرم نیومده ولی
_: آقا چیه؟ مگه کوک صدام نمی کنی همیشه
+: خوب هرچی کوک اونا منو گرفتن تا حد مرگ کتکم زدن
_: چی عشقم چرا؟
+: چون فهمیدم اون عشقت جاسوسه آقای جئون
_: پادشاه جین؟
+: نه
_: پس توی آشغال کی. هستی
+: برو توی اتاق ا.ت زیر تختشو نگاه کن
یه فلش اونجای برش دار و ببینش بعد پیام بده
تا ببینی کی هستم
پایان مکالمه
(آها راستی الان دارین با خدتون میگین پس لیسا و نورا
کجان اونا رفتن آمریکا)
ویو کوک
با جیمین و کوک و ته رفتیم توی اتاق ا.ت
اون شخص درست می گفت یه فلش زیر تخته
پس اون فلشو گرفتیم و بردیم توی حال و زدیم
توی تلویزیون
با چیزی که دیدم مو به تنمون سیخ کرد یعنی چی اونا
لیسا و ا.ت و نورا بودن داشتن اتاقم با خون پر می کردن
و نامه می نوشتن و سه تا گلوله کوبیدن تو شیشه
یعنی اون روز همه چی دروغ بود
اونی که به من پیام داده بود ا.ت بود
این امکان ندارم
°: این واقعی نیست
ب: این یه دروغه
^: نه دروغ نیست
م: پس زندن عالیه ولی کجان؟
_: ش شاید شاه دخت ا.ته!
همه: ها؟؟؟
_: باید بریم
ویو ا.ت
مکالمه
_: تو ا.تی نه
+: آفرین کوک
_: هانا کو؟؟
+: خاک توی سرت به فکر اونی؟
_: بگو کجاس
+: بگم چه فایده؟
_: بگووووو؟
+: زیر خاک خوبه
_: چی
+: فعلا
زدم گوشی اون دختر آشغال رو شکوندم و تمام
اه پسر رو مخ
خمارییییییی
۱۷.۵k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.