مافیاگرل وحشی🖤
مافیاگرلوحشی🖤
ا/ت: رفتم تویرخت خواب نمیتونم دس دس کنم اون زندان نیس مطمئنم رفتم کنار پنجره نشستم پاهام رو از بیرون آویزون کردم هوووف خدا چیکار کنم خودت کمکم کن
همینجوری نشسته بودم ی دفعه گلوله آتیشی پرت شد توی خونه جئون با تعجبنگاش کردم ک پشت سر هم سه چهارتایدیگه اومد خونه داش آتیش میگرفت
اوووه شتتتت
دویدم سمت اتاق جئون
جئوووووووون پاشوووو خونت رو دارن آتیش میزنن گفتم ایننناااا زندان نیستنننن
کوک: چی خونم رو ول کن فرار کننن
دستش رو گرفتم از در خونه زدیم بیرون ک وارد حیاط شدیم همه جا آتیش گرفته بود تنها چیزی ک دست منو ا/ت بود گوشی و کارت اعتباریم چون پشت قاب گوشیم بود همیشه سوئیچ ماشینمم بود چون ماشینم رو نتونستم بیارم و هنوز هم خونه ا/ت هست ی آتیش پرت کردن سمتمون ک افتاد جلوی پای ا/ت و پاش سوخت ولی سریع خاموشش کرد هرکجا پا میزاشتیم آتیش پرت میکردن خونم داشت میسوخت ولی مهم نبود آخر تونستیم از حیاط بریمبیرون ولی گدازه آتیشی پرت. کردم ک افتاد ی جایی ک خیس شدم
ا/ت: وقتی از دررفتیم بیرون ی چاه فاضلاب دیدم همونجا ایستادیم وقت نداشتم باید باز میکردم ک آتیشی به سمتمون اومد همون لحظه درو باز کردم پریدیم توش ک با مغر اومدیم پایین جفتمون
اخخخ سرممم جئون جئون خوبی؟؟؟
کوک: ملاجم ا/ت تو چطوری انقدر باهوشی توی این شرایط چتور به مغذت اومد
الان وقت این حرفا نیس پاشو بیا باید به بیرون راه پیدا کنیم دماغمون رو گرفتیم و راه افتادیم موش و سوسک و همچی ک یه موش اومد زیر پام شوتش کردم ی سمت دیگه برگشتم دیدم جئون انگار ترسیده
ترسیدی؟؟
کوک: نه جییییغببین ا/ت نمیبخشمت من از مارمولک میترسممم اینجا هم هستتت خدااا
ههه نترس بابا بپر بیا رویکولم
کوک: مطمئنی؟؟
اگه نبودم میگفتم؟؟
کوک: نه پریدم روی کولش اونم خیلی راحت داشت راه می رفت برگام چه زوری داره
بالاخره پیدا کردم از درش رفتیم بیرون بویگوه گرفته بودیم خوب کجاییم خیابون تهران خب باید بریم خیابون....
انقدر فاصله نیست بریم راه افتادیم بعد چهل دقیقه جلوی در خونم بودیم بدوبدو رفتم توی خونه رفتم حموم اومدم دیدم جئون روی پله نشسته
چرا حموم نرفتی؟؟
کوک: لباس ندارم
بیا من دارم
کوک: اون قبول ی چیزی دیگه ندارم
ای خدا بشین الان میام
کوک: با همون موی خیس کوتاه و لباس مشکیک پوشیده بود رفت بیرون بعد از پنج دقیق برگشت
بیا بگیرفقطبروحموم آبروووم رفففف
کوک: لباس بهم داد رفتم حموم بلیز شلوارش رو پوشیپم ناموسا لباساش همه گشاد
پارت بیست و پنجم🖤👸🏻
ا/ت: رفتم تویرخت خواب نمیتونم دس دس کنم اون زندان نیس مطمئنم رفتم کنار پنجره نشستم پاهام رو از بیرون آویزون کردم هوووف خدا چیکار کنم خودت کمکم کن
همینجوری نشسته بودم ی دفعه گلوله آتیشی پرت شد توی خونه جئون با تعجبنگاش کردم ک پشت سر هم سه چهارتایدیگه اومد خونه داش آتیش میگرفت
اوووه شتتتت
دویدم سمت اتاق جئون
جئوووووووون پاشوووو خونت رو دارن آتیش میزنن گفتم ایننناااا زندان نیستنننن
کوک: چی خونم رو ول کن فرار کننن
دستش رو گرفتم از در خونه زدیم بیرون ک وارد حیاط شدیم همه جا آتیش گرفته بود تنها چیزی ک دست منو ا/ت بود گوشی و کارت اعتباریم چون پشت قاب گوشیم بود همیشه سوئیچ ماشینمم بود چون ماشینم رو نتونستم بیارم و هنوز هم خونه ا/ت هست ی آتیش پرت کردن سمتمون ک افتاد جلوی پای ا/ت و پاش سوخت ولی سریع خاموشش کرد هرکجا پا میزاشتیم آتیش پرت میکردن خونم داشت میسوخت ولی مهم نبود آخر تونستیم از حیاط بریمبیرون ولی گدازه آتیشی پرت. کردم ک افتاد ی جایی ک خیس شدم
ا/ت: وقتی از دررفتیم بیرون ی چاه فاضلاب دیدم همونجا ایستادیم وقت نداشتم باید باز میکردم ک آتیشی به سمتمون اومد همون لحظه درو باز کردم پریدیم توش ک با مغر اومدیم پایین جفتمون
اخخخ سرممم جئون جئون خوبی؟؟؟
کوک: ملاجم ا/ت تو چطوری انقدر باهوشی توی این شرایط چتور به مغذت اومد
الان وقت این حرفا نیس پاشو بیا باید به بیرون راه پیدا کنیم دماغمون رو گرفتیم و راه افتادیم موش و سوسک و همچی ک یه موش اومد زیر پام شوتش کردم ی سمت دیگه برگشتم دیدم جئون انگار ترسیده
ترسیدی؟؟
کوک: نه جییییغببین ا/ت نمیبخشمت من از مارمولک میترسممم اینجا هم هستتت خدااا
ههه نترس بابا بپر بیا رویکولم
کوک: مطمئنی؟؟
اگه نبودم میگفتم؟؟
کوک: نه پریدم روی کولش اونم خیلی راحت داشت راه می رفت برگام چه زوری داره
بالاخره پیدا کردم از درش رفتیم بیرون بویگوه گرفته بودیم خوب کجاییم خیابون تهران خب باید بریم خیابون....
انقدر فاصله نیست بریم راه افتادیم بعد چهل دقیقه جلوی در خونم بودیم بدوبدو رفتم توی خونه رفتم حموم اومدم دیدم جئون روی پله نشسته
چرا حموم نرفتی؟؟
کوک: لباس ندارم
بیا من دارم
کوک: اون قبول ی چیزی دیگه ندارم
ای خدا بشین الان میام
کوک: با همون موی خیس کوتاه و لباس مشکیک پوشیده بود رفت بیرون بعد از پنج دقیق برگشت
بیا بگیرفقطبروحموم آبروووم رفففف
کوک: لباس بهم داد رفتم حموم بلیز شلوارش رو پوشیپم ناموسا لباساش همه گشاد
پارت بیست و پنجم🖤👸🏻
۱۰.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.