مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرلوحشی🖤
ا/ت: نمیدونم چم شده الان یکی بهم گفت دوست دارم ولی کلمه رو نگفت نمیدونم چیکار کنم رفتم توی اتاق ورزش شروع کردم ورزش کردن دیگه آخراش بود پریدم روی کیسه بکس پام رو حلقه کردم و خودم رو آویزون کردم شروع کردم شکم زدن همش فکرم درگیر بود ک حس کردم پام داره شل خواستم بیام پایین ولی نمیتونستم چون کیسه سر شده بود دستم رو آویرزون کردم پامو باز کردم ک روی دستم فرود اومدم پاهام رو گذاشتم زمین اخخخ ننه شکمم دردش شروع شد ولی بهش اهمیت ندادم
کوک: به به خانم خانما خسته نشدی؟؟
یااا از کی اینجایی؟
کوک: فک کنم از وسطاش ولی انقدر مغزت درگیربود حتی حواست هم نبود
اها ببخشید
کوک: درد گرفته نه بیا این روغن رو بزن خوب میشه
سرم رو انداختم پایین واقعانمیدونستم چجوری باید بزنم اونم با آرامش و به آرومی معمولا همه کارام شبیه وحشیا پیش می بردم اخه منو چه این کارا
کوک: فک کنم بلد نیستی بزنی نه؟؟
کلم رو گرفتم بالا با پروییت نگاش کردم
نه خیرم بلد اومدم ازش بگیرم ک دستش رو برد بالا و نداد دستم.
کوک: برو حموم خودم برات میزنم
نه
کوک: لجنکن برو من میزنممم
باشه آرام باش
رفتم بالا حموم اومدم بیرون یه شلوارک تا روی رونم پوشیدم و یه هودی در اوردم
کوک: نپوش برات بزنم
اهوم باش
کوک: تو ناراحت نمیشی بدنت رو من میبینم؟؟
وقتی قرار نیس مال تو بشه پس حسرتش بمونه🤷🏻♀
کوک: یعنی جواب من منفی هست؟؟
اونو زمان بده
کوک: پس چرا میگی قرار نیس مال من بشه
حالا تا اون موقع
کوک: حالا(اداش رو در اورد)
خندیدم و شروع کرد به زدن نگاش همش به شکمم بود من نمیدونستم کجا رو ببینم برای همین بستم چشمام رو
کوک: وقتی چشماش رو بست آرومنزدیکش شدم
با گرم شدن صورتم چشمام رو بازکرد جئون تویچند میلیمتری صورتم بود
کوک: سرم رو کجکردم و لبم رو گذاشتم روی لبش ک آرومنخی ک بخیه زدم رو کشیدم ک ی دفعه روستش رو روی دستم حس کردم لبم رو برداشتم ک دیدم یکی از دستاش مشت شدس اون یکی هم روی دست منه
خوبی؟؟ا/ت معذرت میخوام
ا/ت: تا انتقام نگیرم حساب نمیشد یه دفعه حمله کردم سمتش و یقش رو گرفتم و پرتش رو تخت روش خیمه زدم ی زانومرو گذاشتم روی جای حساسش و رفتم سمت صورتش اون ک بوسم کرده پس بزار منم بکنم لبم رو گذاشتم رو لبش تا خواست همراهی کنه زانوم رو فشار دادم ک بعد از یک دقیقه پام و زانوم رو برداشتم
اقای مستر جئون این به اون در بلند شدم و هودی رو گرفتم رفتم از اتاق بیرون همینطورک به سمت آشپز خونه میرفتم تنم کردم
پارت چهل و شش🖤👸🏻
ا/ت: نمیدونم چم شده الان یکی بهم گفت دوست دارم ولی کلمه رو نگفت نمیدونم چیکار کنم رفتم توی اتاق ورزش شروع کردم ورزش کردن دیگه آخراش بود پریدم روی کیسه بکس پام رو حلقه کردم و خودم رو آویزون کردم شروع کردم شکم زدن همش فکرم درگیر بود ک حس کردم پام داره شل خواستم بیام پایین ولی نمیتونستم چون کیسه سر شده بود دستم رو آویرزون کردم پامو باز کردم ک روی دستم فرود اومدم پاهام رو گذاشتم زمین اخخخ ننه شکمم دردش شروع شد ولی بهش اهمیت ندادم
کوک: به به خانم خانما خسته نشدی؟؟
یااا از کی اینجایی؟
کوک: فک کنم از وسطاش ولی انقدر مغزت درگیربود حتی حواست هم نبود
اها ببخشید
کوک: درد گرفته نه بیا این روغن رو بزن خوب میشه
سرم رو انداختم پایین واقعانمیدونستم چجوری باید بزنم اونم با آرامش و به آرومی معمولا همه کارام شبیه وحشیا پیش می بردم اخه منو چه این کارا
کوک: فک کنم بلد نیستی بزنی نه؟؟
کلم رو گرفتم بالا با پروییت نگاش کردم
نه خیرم بلد اومدم ازش بگیرم ک دستش رو برد بالا و نداد دستم.
کوک: برو حموم خودم برات میزنم
نه
کوک: لجنکن برو من میزنممم
باشه آرام باش
رفتم بالا حموم اومدم بیرون یه شلوارک تا روی رونم پوشیدم و یه هودی در اوردم
کوک: نپوش برات بزنم
اهوم باش
کوک: تو ناراحت نمیشی بدنت رو من میبینم؟؟
وقتی قرار نیس مال تو بشه پس حسرتش بمونه🤷🏻♀
کوک: یعنی جواب من منفی هست؟؟
اونو زمان بده
کوک: پس چرا میگی قرار نیس مال من بشه
حالا تا اون موقع
کوک: حالا(اداش رو در اورد)
خندیدم و شروع کرد به زدن نگاش همش به شکمم بود من نمیدونستم کجا رو ببینم برای همین بستم چشمام رو
کوک: وقتی چشماش رو بست آرومنزدیکش شدم
با گرم شدن صورتم چشمام رو بازکرد جئون تویچند میلیمتری صورتم بود
کوک: سرم رو کجکردم و لبم رو گذاشتم روی لبش ک آرومنخی ک بخیه زدم رو کشیدم ک ی دفعه روستش رو روی دستم حس کردم لبم رو برداشتم ک دیدم یکی از دستاش مشت شدس اون یکی هم روی دست منه
خوبی؟؟ا/ت معذرت میخوام
ا/ت: تا انتقام نگیرم حساب نمیشد یه دفعه حمله کردم سمتش و یقش رو گرفتم و پرتش رو تخت روش خیمه زدم ی زانومرو گذاشتم روی جای حساسش و رفتم سمت صورتش اون ک بوسم کرده پس بزار منم بکنم لبم رو گذاشتم رو لبش تا خواست همراهی کنه زانوم رو فشار دادم ک بعد از یک دقیقه پام و زانوم رو برداشتم
اقای مستر جئون این به اون در بلند شدم و هودی رو گرفتم رفتم از اتاق بیرون همینطورک به سمت آشپز خونه میرفتم تنم کردم
پارت چهل و شش🖤👸🏻
۱۳.۷k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.