پارت ۱۳ ( داستان عشق قدیمی ما)
از زبان ا/ت:
منتظر بودم با حرف بابام موافقت کنه اما تهیونگ مرد تر از این حرفا بود
همونجوری که شونه هامون به هم چسبیده بود و دستامو محکم گرفته بود گفت:
دشمن قدیمی یکبار تاوان پس دادی هنوز دنبال شر می گردی؟
مطمئن بودم اگه الان میرفتم خونه بابام دارم میزد دستای تهیونگ رو محکم گرفته بودم و در گوشش گفتم: منو هرجا میبری ببر اما الان اگه برم خونه گردنمو قطع می کنه
اونم توی همون حالت گفت: نگران نباش بیبی من دوباره تورو به دست اون نمیسپارم ....بیا بریم
با همون یونیفرم مدرسه و کتابا برگشتیم سمت خونه تهیونگ میتونستم عصبانیت رو توی چشمای پدرم ببینم میدونستم اگه الان برم خونه چه حرفایی بارم میکنه پس ترجیح دادم برم خونه ی تهیونگ به هر حال الان پدرم خطرناک تر بود برای همین به راحتی به تهیونگ اعتماد کردم
رفتیم خونه تهیونگ یه خونه کوچیک و دارک بود خیلی خونش مرتب و شیک بود
غرق نگاه کردن شده بودم که گفت: این خونه مشترکمونه
ا/ت: یعنی چی منظورت از مشترک چیه؟
تهیونگ: باهم اینجا رو گرفتیم که راحت رفت آمد کنیم ...چه شبا و روزای خوبی اینجا گذروندیم باهم
حتما دلش برای اونموقع تنگ شده رفتم دستم رو گذاشتم روی شونه هاشو و گفتم: باهم دوباره روز های خوبی خواهیم داشت
برگشت سمتم که نگاهش به نگاهم قفل شد
چند ثانیه همدیگه رو نگاه می کردیم که تهیونگ کم کم نزدیک شد و لباش رو روی لبام گذاشت
بعد از چند دقیقه که جدا شد گفت: میدونی چقد دلتنگ طعم لبات بودم؟
ا/ت:...
______
گیلیلیلی گیلیلی اولین کیس ا/ت تهیونگ ( البته از نظر ا/ت که حافظه اش رو از دست داده خدا میداند تهیونگ چند بار ا/ت رو بوسیده) 😂😂❤️
شرط بزارم یا نه ؟
شرط بزارم انجامشون میدین؟
منتظر بودم با حرف بابام موافقت کنه اما تهیونگ مرد تر از این حرفا بود
همونجوری که شونه هامون به هم چسبیده بود و دستامو محکم گرفته بود گفت:
دشمن قدیمی یکبار تاوان پس دادی هنوز دنبال شر می گردی؟
مطمئن بودم اگه الان میرفتم خونه بابام دارم میزد دستای تهیونگ رو محکم گرفته بودم و در گوشش گفتم: منو هرجا میبری ببر اما الان اگه برم خونه گردنمو قطع می کنه
اونم توی همون حالت گفت: نگران نباش بیبی من دوباره تورو به دست اون نمیسپارم ....بیا بریم
با همون یونیفرم مدرسه و کتابا برگشتیم سمت خونه تهیونگ میتونستم عصبانیت رو توی چشمای پدرم ببینم میدونستم اگه الان برم خونه چه حرفایی بارم میکنه پس ترجیح دادم برم خونه ی تهیونگ به هر حال الان پدرم خطرناک تر بود برای همین به راحتی به تهیونگ اعتماد کردم
رفتیم خونه تهیونگ یه خونه کوچیک و دارک بود خیلی خونش مرتب و شیک بود
غرق نگاه کردن شده بودم که گفت: این خونه مشترکمونه
ا/ت: یعنی چی منظورت از مشترک چیه؟
تهیونگ: باهم اینجا رو گرفتیم که راحت رفت آمد کنیم ...چه شبا و روزای خوبی اینجا گذروندیم باهم
حتما دلش برای اونموقع تنگ شده رفتم دستم رو گذاشتم روی شونه هاشو و گفتم: باهم دوباره روز های خوبی خواهیم داشت
برگشت سمتم که نگاهش به نگاهم قفل شد
چند ثانیه همدیگه رو نگاه می کردیم که تهیونگ کم کم نزدیک شد و لباش رو روی لبام گذاشت
بعد از چند دقیقه که جدا شد گفت: میدونی چقد دلتنگ طعم لبات بودم؟
ا/ت:...
______
گیلیلیلی گیلیلی اولین کیس ا/ت تهیونگ ( البته از نظر ا/ت که حافظه اش رو از دست داده خدا میداند تهیونگ چند بار ا/ت رو بوسیده) 😂😂❤️
شرط بزارم یا نه ؟
شرط بزارم انجامشون میدین؟
۱۳.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.