دزد p7
ا/ت:اوه...باشه
(ا/ت میره)
...جونگ کوک...
انقدر خودتو درگیرش نکن بزودی مامانت میاد
(صدای در زدن میاد...ایشا در رو باز میکنه)
خانم جئون:تو خدمتکار اینجایی؟
ایشا:بله
خانم جئون:که اینطور
(خانم جئون وارد خونه میشه...اجوما به سمت خانم جئون میاد)
اجوما:خانم خوش اومدین
خانم جئون:خب پسرم کجاست؟
اجوما:ایشون تو اتاقشونن الان میرم صداشون میزنم تا اون موقع لطفا بشینید
خانم جئون:باشه راستی بگو برام چای هم بیارن
اجوما:چشم،ا/ت برای خانم چای بیار
ا/ت:چ..چشم
(خانم جئون به ا/ت نگاه میکنه و بعد میره میشینه)
...خانم جئون...
چرا خدمتکارای اینجا انقدر جوونن؟
(جونگ کوک میاد)
جونگ کوک:سلام مادر
خانم جئون:سلام...بیا کنارم بشین
جونگ کوک:چ...چشم
(جونگ کوک کنار مادرش میشینه)
خانم جئون خیلی وقت بود ندیده بودمت چخبر
جونگ کوک:خب اتفاق خاصی نیوفتاده
خانم جئون:پس همه چی روبه راهه؟
جونگ کوک:بله
خانم جئون:خوبه،خب برای این اومدم چون میخواستم بهت یه چیزی بگم
جونگ کوک:چی میخواستین بگین؟
خانم جئون:تو دیگه خیلی بزرگ شدی و همه چی رو بلدی و دیگه نیازی نیست چیزی یاد بگیری
جونگ کوک:خب...اره
خانم جئون:پس وقت تشکیل خانواده هست تا بچت بتونه کار تورو ادامه بده
جونگ کوک:تشکیل خانواده؟
خانم جئون:اره برات یه نفرو پیدا کردم
جونگ کوک:کیو؟
خانم جئون:خانواده هان
جونگ کوک:اره اونا رو میشناسم نکنه میخواید با جی هیون ازدواج کنم؟
خانم جئون:اره
جونگ کوک:اما من اصلا از اون دختر خوشم نمیاد تازه اونم از من خوشش نمیاد ما نمیتونیم باهم ازدواج کنیم
خانم جئون:میدونم شما از هم خوشتون نمیاد اما مجبورین من و خانواده هان تصمیممون رو گرفتیم یک هفته بعد قراره باهم ازدواج کنین تا اون موقع من اینجام
جونگ کوک:اما نمیشه چرا بدون اینکه به من چیزی بگین تصمیم گرفتین؟
خانم جئون:چون من میدونم چی به صلاحه توئه
جونگ کوک:اما___
خانم جئون:خب کس دیگه ای رو سراغ داری برای ازدواج؟
جونگ کوک:چی؟....خب...نه
خانم جئون:پس به حرف مادرت گوش کن
جونگ کوک:خب اگه یه نفرو برای ازدواج انتخاب کنم میتونم باهاش ازدواج کنم؟
خانم جئون:اره البته اگه مناسب باشه
(ا/ت چای رو میاره)
جونگ کوک:این چطوره؟
...ا/ت...
با من بود؟
خانم جئون:این؟
جونگ کوک:اره
خانم جئون:اما اون فقط برای کار کردن اینجاست
جونگ کوک:خب برای من مهم نیست
خانم جئون:اما___
جونگ کوک:شما فقط کسی رو میخواین که باهاش بشه نسلمون ادامه پیدا کنه فرقی نداره اون کی باشه
...ا/ت...
چی دارن میگن؟
خانم جئون:خب من با خانواده هان حرف میزنم پس باید الان برم
جونگ کوک:باشه بهم خبر بدید
خانم جئون:باشه
(خانم جئون میره)
جونگ کوک:ا/ت
ا/ت:ب...بله قربان
جونگ کوک:بیا اتاقم باید یه چیزی بهت بگم
ا/ت:چشم
#فیک
(ا/ت میره)
...جونگ کوک...
انقدر خودتو درگیرش نکن بزودی مامانت میاد
(صدای در زدن میاد...ایشا در رو باز میکنه)
خانم جئون:تو خدمتکار اینجایی؟
ایشا:بله
خانم جئون:که اینطور
(خانم جئون وارد خونه میشه...اجوما به سمت خانم جئون میاد)
اجوما:خانم خوش اومدین
خانم جئون:خب پسرم کجاست؟
اجوما:ایشون تو اتاقشونن الان میرم صداشون میزنم تا اون موقع لطفا بشینید
خانم جئون:باشه راستی بگو برام چای هم بیارن
اجوما:چشم،ا/ت برای خانم چای بیار
ا/ت:چ..چشم
(خانم جئون به ا/ت نگاه میکنه و بعد میره میشینه)
...خانم جئون...
چرا خدمتکارای اینجا انقدر جوونن؟
(جونگ کوک میاد)
جونگ کوک:سلام مادر
خانم جئون:سلام...بیا کنارم بشین
جونگ کوک:چ...چشم
(جونگ کوک کنار مادرش میشینه)
خانم جئون خیلی وقت بود ندیده بودمت چخبر
جونگ کوک:خب اتفاق خاصی نیوفتاده
خانم جئون:پس همه چی روبه راهه؟
جونگ کوک:بله
خانم جئون:خوبه،خب برای این اومدم چون میخواستم بهت یه چیزی بگم
جونگ کوک:چی میخواستین بگین؟
خانم جئون:تو دیگه خیلی بزرگ شدی و همه چی رو بلدی و دیگه نیازی نیست چیزی یاد بگیری
جونگ کوک:خب...اره
خانم جئون:پس وقت تشکیل خانواده هست تا بچت بتونه کار تورو ادامه بده
جونگ کوک:تشکیل خانواده؟
خانم جئون:اره برات یه نفرو پیدا کردم
جونگ کوک:کیو؟
خانم جئون:خانواده هان
جونگ کوک:اره اونا رو میشناسم نکنه میخواید با جی هیون ازدواج کنم؟
خانم جئون:اره
جونگ کوک:اما من اصلا از اون دختر خوشم نمیاد تازه اونم از من خوشش نمیاد ما نمیتونیم باهم ازدواج کنیم
خانم جئون:میدونم شما از هم خوشتون نمیاد اما مجبورین من و خانواده هان تصمیممون رو گرفتیم یک هفته بعد قراره باهم ازدواج کنین تا اون موقع من اینجام
جونگ کوک:اما نمیشه چرا بدون اینکه به من چیزی بگین تصمیم گرفتین؟
خانم جئون:چون من میدونم چی به صلاحه توئه
جونگ کوک:اما___
خانم جئون:خب کس دیگه ای رو سراغ داری برای ازدواج؟
جونگ کوک:چی؟....خب...نه
خانم جئون:پس به حرف مادرت گوش کن
جونگ کوک:خب اگه یه نفرو برای ازدواج انتخاب کنم میتونم باهاش ازدواج کنم؟
خانم جئون:اره البته اگه مناسب باشه
(ا/ت چای رو میاره)
جونگ کوک:این چطوره؟
...ا/ت...
با من بود؟
خانم جئون:این؟
جونگ کوک:اره
خانم جئون:اما اون فقط برای کار کردن اینجاست
جونگ کوک:خب برای من مهم نیست
خانم جئون:اما___
جونگ کوک:شما فقط کسی رو میخواین که باهاش بشه نسلمون ادامه پیدا کنه فرقی نداره اون کی باشه
...ا/ت...
چی دارن میگن؟
خانم جئون:خب من با خانواده هان حرف میزنم پس باید الان برم
جونگ کوک:باشه بهم خبر بدید
خانم جئون:باشه
(خانم جئون میره)
جونگ کوک:ا/ت
ا/ت:ب...بله قربان
جونگ کوک:بیا اتاقم باید یه چیزی بهت بگم
ا/ت:چشم
#فیک
۱.۸k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.