مافیای سرد
پارت ۱۴
اصلا این همه آدم پولدار این همه دختر پولدار حتما باید من باشم ( بغض )
- تو پولدار تر از اونایی مثلاً ۵۰ میلیارد وون به ارث بردی
چه ربطی داره
- احمق بابام فقط به پول نگاه میکنه فهمیدی حالا هم برو تو اتاقت امروز ساعت ۸ میریم خونه بابام ( سرد و داد )
باشه بابا حالا نمیخواد داد بزنی کر که نیستم
ـ هوی با اربابت درست حرف بزن
حالا تو اربابمی یا کسی که قراره باهاش ازدواج کنم
ـ به نکته جالبی اشاره کردی .... خیلی خب برو تو اتاقت
باشه
رفتم تو اتاقم خدا کنه که باباش قبول نکنه به خدا هرکی بخواد با این شل مغز ازدواج کنه بعد اینکه بفهمه این چه سگیه از خواستش پشیمون میشه ایش
( ساعت ۷ )
ساعت ۷ بود رفتم یه حموم ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و موهامو خشک کردم و یه لباس پوشیدم یه آرایش ساده کردم و رفتم پایین دیدم جونگ کوک پایینه
ـ زود باش داره دی...
کوک ویو
رفتم پایین و منتظر ات بودم که بالاخره اومد سرمو که گرفتم بالا با یه فرشته کیوت مواجه شدم اون... اون خیلی خوشگل شده بود .... چی چی دارم میگم خیلی هم زشته
جونگ کوک .... کوکییییییییییییی ( داد )
ـ ها ...چیه .. تو الان به من چی گفتی ؟!
جونگ کوک !
ـ بعدش
چی گفتم
ـ گفتی کوکی
گفتم کوکی .... مگه چیه ... دوست داری بهت بگم ددی!
ـ عهههههههه دیگه داره دیر میشه بیا بریم ( سرخ شده بچم )
باشه.... ددییییییی
ـ ای بابا حالا من یه اناری خوردم تو باید تکرار کنی ؟!
خیلی خب باشه بیا بریم
( پرش زمانی به عمارت بابلی کوک )
ادامه دارد ...
لباس ات اسلاید دوم 🎀
بچه ها ببخشید دیر گذاشتم این چند وقت به خاطر درس کلا فیک رو یادم رفته 😅🤧
شرط : ۱۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت 🎀 💜
اصلا این همه آدم پولدار این همه دختر پولدار حتما باید من باشم ( بغض )
- تو پولدار تر از اونایی مثلاً ۵۰ میلیارد وون به ارث بردی
چه ربطی داره
- احمق بابام فقط به پول نگاه میکنه فهمیدی حالا هم برو تو اتاقت امروز ساعت ۸ میریم خونه بابام ( سرد و داد )
باشه بابا حالا نمیخواد داد بزنی کر که نیستم
ـ هوی با اربابت درست حرف بزن
حالا تو اربابمی یا کسی که قراره باهاش ازدواج کنم
ـ به نکته جالبی اشاره کردی .... خیلی خب برو تو اتاقت
باشه
رفتم تو اتاقم خدا کنه که باباش قبول نکنه به خدا هرکی بخواد با این شل مغز ازدواج کنه بعد اینکه بفهمه این چه سگیه از خواستش پشیمون میشه ایش
( ساعت ۷ )
ساعت ۷ بود رفتم یه حموم ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و موهامو خشک کردم و یه لباس پوشیدم یه آرایش ساده کردم و رفتم پایین دیدم جونگ کوک پایینه
ـ زود باش داره دی...
کوک ویو
رفتم پایین و منتظر ات بودم که بالاخره اومد سرمو که گرفتم بالا با یه فرشته کیوت مواجه شدم اون... اون خیلی خوشگل شده بود .... چی چی دارم میگم خیلی هم زشته
جونگ کوک .... کوکییییییییییییی ( داد )
ـ ها ...چیه .. تو الان به من چی گفتی ؟!
جونگ کوک !
ـ بعدش
چی گفتم
ـ گفتی کوکی
گفتم کوکی .... مگه چیه ... دوست داری بهت بگم ددی!
ـ عهههههههه دیگه داره دیر میشه بیا بریم ( سرخ شده بچم )
باشه.... ددییییییی
ـ ای بابا حالا من یه اناری خوردم تو باید تکرار کنی ؟!
خیلی خب باشه بیا بریم
( پرش زمانی به عمارت بابلی کوک )
ادامه دارد ...
لباس ات اسلاید دوم 🎀
بچه ها ببخشید دیر گذاشتم این چند وقت به خاطر درس کلا فیک رو یادم رفته 😅🤧
شرط : ۱۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت 🎀 💜
۳۷۸
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.