بچه ها مجبورم از اول بدم
بچه ها مجبورم از اول بدم
هاشیرای جدید
پارت2
از دید مویچیرو:
رفتم عمارت پروانه
شینوبو سان رو دیدم که توی حیاط داره با پروانه ها بازی میکنه
من:شینوبو سان، حالتون خوبه؟
شی. سان:(خنده ملایم)آره من خوبم😊
من:مطمئنید؟ آخه تو مبارزه خیلی عصبانی بودید
دستامو گذاشتم پشت گردنم:ولی من فکر نمیکنم اون برنده شده باشه
خندید و گفت:چرا، اون برد😊
تعجب کردم
شی. سان:یادت نیست؟ ، ما همیشه با گفتن کلمه«شروع! »مبارزه رو شروع میکنیم ولی نونامی سان حاضر بود و قبل از اینکه کلمه ی شروع گفته بشه جاخالی داد
فکر کردم و دیدم راست میگه
همینجوری که تو فکر بودم گفت:اون تو اتاق منه، میتونی بری ببینیش
رفتم اتاق شینوبو سان
دیدم که داره با گیو سان مبارزه میکنه
اونم با کاتانای واقعی!
گیو پشت سر هم میگفت:چرا اونو شکست دادی؟ چرا اونو شکست دادی؟
و با خشم به سمتش حمله میکرد
اون دختر هم، اسمش چی بود؟ اها، نانومی
نانومی هم با ترس دفاع میکرد
آخرش گیو سان موفق شد و کاتاناشو تا ته کرد تو دل نانومی
نانومی خون بالا آورد
و افتاد زمین
دویدم سمتش و سرشو با دستام بالا گرفتم
دستش رو زخمش بود و چشماش خمار بودن
من:گیو سان، چی شده؟!
گ. سان:اون دختر.......... شینوبو ی منو شکست دادهههه!!!!!
و با کاتاناش دوباره حمله کرد
زود کاتانام رو در آوردم و جلوی کاتاناشو گرفتم:ولی دلیل نمیشه بکشیش
صورتم اینقدر بی روح و خنثی بود که شمشیرش رو گذاشت و رفت پیش شینوبو سان
نانومی:اون..... چش بود؟
داشت جون میداد
گفتم:بهتره اول درمانت کنیم تا نمردی
بعد از یک هفته رفتم که بهش سر بزنم
شینوبو سان داشت گیو سان رو دعوا میکرد
منم رفتم اتاق نانومی
از اون به بعد نانومی هروقت منو میدید سرخ میشد
اینبارم سرخ شد :س... سلام
من:سلام، حالت بهتره؟
رو تخت نشست:ب.... ب.... بله
من:چرا هروقت منو میبینی لپات سرخ میشه؟ 😁
سرخ تر شد:همممممممم😖😳
خندیدم
اون اولین دختری بود که منو میخندونه
حس کردم بهش علاقه پیدا کرد
رفتم تو فکر
وقتی به خودم اومد که گفت:مویچیرو ساما؟
گفتم:بله؟
(مویچیرو_ نونامی+)
+حالتون خوبه؟
_آره فقط یه لحظه رفتم تو فکر
+همم
رفتم کنارش رو تخت نشستم
بوی برف میداد
عاشق بوی برف بودم
نمیدونم چرا ولی دستشو گرفتم و بو کردم
من:بوی برففففففف☺
نانومی سرخ سرخ شده بود:م.. مویچیرو ساما داری چیکار میکنییییییییییییی😳؟
به خودم اومدم و سرخ شدم:ای واییی بخدا قصد بدی نداشتمممم😖😖😖😖
هردومون سرخ به هم دیگه نگاه میکردیم
پارت3 نمیدونم کییییییی🌧🪐
هاشیرای جدید
پارت2
از دید مویچیرو:
رفتم عمارت پروانه
شینوبو سان رو دیدم که توی حیاط داره با پروانه ها بازی میکنه
من:شینوبو سان، حالتون خوبه؟
شی. سان:(خنده ملایم)آره من خوبم😊
من:مطمئنید؟ آخه تو مبارزه خیلی عصبانی بودید
دستامو گذاشتم پشت گردنم:ولی من فکر نمیکنم اون برنده شده باشه
خندید و گفت:چرا، اون برد😊
تعجب کردم
شی. سان:یادت نیست؟ ، ما همیشه با گفتن کلمه«شروع! »مبارزه رو شروع میکنیم ولی نونامی سان حاضر بود و قبل از اینکه کلمه ی شروع گفته بشه جاخالی داد
فکر کردم و دیدم راست میگه
همینجوری که تو فکر بودم گفت:اون تو اتاق منه، میتونی بری ببینیش
رفتم اتاق شینوبو سان
دیدم که داره با گیو سان مبارزه میکنه
اونم با کاتانای واقعی!
گیو پشت سر هم میگفت:چرا اونو شکست دادی؟ چرا اونو شکست دادی؟
و با خشم به سمتش حمله میکرد
اون دختر هم، اسمش چی بود؟ اها، نانومی
نانومی هم با ترس دفاع میکرد
آخرش گیو سان موفق شد و کاتاناشو تا ته کرد تو دل نانومی
نانومی خون بالا آورد
و افتاد زمین
دویدم سمتش و سرشو با دستام بالا گرفتم
دستش رو زخمش بود و چشماش خمار بودن
من:گیو سان، چی شده؟!
گ. سان:اون دختر.......... شینوبو ی منو شکست دادهههه!!!!!
و با کاتاناش دوباره حمله کرد
زود کاتانام رو در آوردم و جلوی کاتاناشو گرفتم:ولی دلیل نمیشه بکشیش
صورتم اینقدر بی روح و خنثی بود که شمشیرش رو گذاشت و رفت پیش شینوبو سان
نانومی:اون..... چش بود؟
داشت جون میداد
گفتم:بهتره اول درمانت کنیم تا نمردی
بعد از یک هفته رفتم که بهش سر بزنم
شینوبو سان داشت گیو سان رو دعوا میکرد
منم رفتم اتاق نانومی
از اون به بعد نانومی هروقت منو میدید سرخ میشد
اینبارم سرخ شد :س... سلام
من:سلام، حالت بهتره؟
رو تخت نشست:ب.... ب.... بله
من:چرا هروقت منو میبینی لپات سرخ میشه؟ 😁
سرخ تر شد:همممممممم😖😳
خندیدم
اون اولین دختری بود که منو میخندونه
حس کردم بهش علاقه پیدا کرد
رفتم تو فکر
وقتی به خودم اومد که گفت:مویچیرو ساما؟
گفتم:بله؟
(مویچیرو_ نونامی+)
+حالتون خوبه؟
_آره فقط یه لحظه رفتم تو فکر
+همم
رفتم کنارش رو تخت نشستم
بوی برف میداد
عاشق بوی برف بودم
نمیدونم چرا ولی دستشو گرفتم و بو کردم
من:بوی برففففففف☺
نانومی سرخ سرخ شده بود:م.. مویچیرو ساما داری چیکار میکنییییییییییییی😳؟
به خودم اومدم و سرخ شدم:ای واییی بخدا قصد بدی نداشتمممم😖😖😖😖
هردومون سرخ به هم دیگه نگاه میکردیم
پارت3 نمیدونم کییییییی🌧🪐
۱.۹k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.