فیک کوک پارت ¹¹ ♡نفرت تا عشق♡
آنچه گذشت:
کوک: بگو با عشقم یه رابطه وحشی داشتیم
میا: واییی چی میگی نه نمیشه
................................................................................
کوک: عااا چرا نمیشه
میا: چونکه اون یه منحرف مثل تو نیست
کوک: من منحرفم؟
میا: آره خودتی
کوک: اصلا باشم که چی
میا: هیچی
بلند شدم برم بیرون از اون اتاق که کوک دستم رو گرفت گفت
کوک: میای باهم فردا بریم بیرون؟
میا: همم آقای جئون جونگ کوک من نمیتونم چونکه سرکار میرم تویی که معروفی اصلا به این چیزا اهمیت نمیدی
کوک: از نظر تو کار ما آسونه ولی اینطور نیست
(در باز شد)
هه سوجون: هیی تو با خواهر من توی این اتاق چیکار داری؟؟؟
کوک: کاری ندارم
من لبام زخمی بود برای همین بردمش تو دهنم
هه سوجون: راست میگه؟؟
نباید لبام رو میدید با سرم گفتم آره
کوک: بهت پیام میدم
هه سوجون:بیا بریم خونه
روم رو اونور کردم و گفتم
میا:هی اگه میشه برام یه ماسک بگیر
هه سوجون: باشه باشه
رفت یه ماسک برام آورد و زدم و رفتیم
(تو راه)
هه سوجون: هی میا من چندروز دیگه میرم پیش پدر مادرم :)
میا: اوه واقعا خوب خوشحالم
هه سوجون: امم میتونی مراقب خودت باشی
میا: البته
هه سوجون: چیزه من الان نمیرم خونه مامانم میرم خونه دوستام تو تنها میتونی بری خونه؟
میا: اوه پس یعنی از الان نمیبینمت
هه سوجون: میگه میشه هر روز بهت زنگ میزنم
هه سوجون دستش رو توی موهام کشید و بغلم کرد گفت هه سوجون: جوجو کوچولو میبینمت
میا: منم همینطور
توی راه خونه بودم که در خونم دوتا مرد رو دیدم گفتم
میا: هی ببخشید اینجا خونه منه چیزی شده
مرده: هی شما دیگه اینجا زندگی نمیکنید این خونه در واقعیت به عمه شما باید داده میشده
میا: چی عمم
سریع زنگ زدم به عمم ارثل گفتم
میا: عمه اینجا چخبره
ارثل: اوه عزیزم تو چند روزی پیش ما بمون بعدشم برای خودت خونه پیدا میکنی خوب ما مشکلی نداریم
میا: یعنی من باید بیا اونجا؟
گوشی رو قطع کرد اوه خدا من از عمه ارثل متنفرم اوه
میا: هی آقایون عزیز میشه من برم لباسام رو بردارم؟
مرده: بله برید
رفتم تو و یکم لباس با خودم آوردم و راه افتادم تا تاکسی بگیرم
سوار تاکسی شدم و همین راه افتادیم
ذهن میا: اییی خداااا چرا این عمه اخه ابن دخترش خیلی بی ادبه آخرین بار فقط داشت در مورد *** حرف میزد هوففف
راننده: هی شما چندسالته؟
میا: امم من ۲۰ سالمه
راننده : چرا انقدر توی فکری
وایی خدا چه پسر خوشگلی بود😐
میا: هیچی فقط بخاطر جا به جایی خونم
راننده: (لبخند) خیلی سخته حتما ولی عادت میکنی
میا: اومم خوب هنوز خونه عمم میمونم
راننده: او وبی تو خودت میتونی میلیارد پول در بیاری
میا: ها چطوری؟
راننده: خوب مدل بشی
مبا: خیلی که اندامم خوبه😑
تا اینو گفتم زد روی ترمز گفت واقعا خودت رو نمیبنی شبیه انیمه هایی
میا: ممنونم
راننده اوه راستی من هیوجین هستم
دستش رو آورد جلوم منم گفتم
میا: من میا هستم
پسره لبخند زد وایی چه لبخندش قشنگ بود
هیوجین: خوب شمارتو بهم بده تا یه کاری کنم میلیارد پول در بیاری
منم شمارمو دادم بهش و گفت
هیوجین اگه بخایی فردا میتونیم ساعت ۵ ظهر همو ببینم
میا: باشه میبینمت انگار رسيديم
هیوجین: اوه اره اصلا نفهمیدم 🤝 پس تا فردا
میا: میبینمت
پیدا شدم و خدافظی کردم و رفتم در زدم وایی خدا این قصره بخدا ولش کن خدمتکار در رو باز کرد و یکی از پشت محکم بغلم کرد وایی خدا همون دختر عمم آیلا بود
ایلا: بیا هیچکس خونه نیست
میا: واقعا
ایلا دستم گرفته بود میکشوند تا رسيدم به اتاقش گفت بیا بدو
بعدی...
۱۰ لایک💜
۲۰ کامنت🐾
۱ فالور🦋
کوک: بگو با عشقم یه رابطه وحشی داشتیم
میا: واییی چی میگی نه نمیشه
................................................................................
کوک: عااا چرا نمیشه
میا: چونکه اون یه منحرف مثل تو نیست
کوک: من منحرفم؟
میا: آره خودتی
کوک: اصلا باشم که چی
میا: هیچی
بلند شدم برم بیرون از اون اتاق که کوک دستم رو گرفت گفت
کوک: میای باهم فردا بریم بیرون؟
میا: همم آقای جئون جونگ کوک من نمیتونم چونکه سرکار میرم تویی که معروفی اصلا به این چیزا اهمیت نمیدی
کوک: از نظر تو کار ما آسونه ولی اینطور نیست
(در باز شد)
هه سوجون: هیی تو با خواهر من توی این اتاق چیکار داری؟؟؟
کوک: کاری ندارم
من لبام زخمی بود برای همین بردمش تو دهنم
هه سوجون: راست میگه؟؟
نباید لبام رو میدید با سرم گفتم آره
کوک: بهت پیام میدم
هه سوجون:بیا بریم خونه
روم رو اونور کردم و گفتم
میا:هی اگه میشه برام یه ماسک بگیر
هه سوجون: باشه باشه
رفت یه ماسک برام آورد و زدم و رفتیم
(تو راه)
هه سوجون: هی میا من چندروز دیگه میرم پیش پدر مادرم :)
میا: اوه واقعا خوب خوشحالم
هه سوجون: امم میتونی مراقب خودت باشی
میا: البته
هه سوجون: چیزه من الان نمیرم خونه مامانم میرم خونه دوستام تو تنها میتونی بری خونه؟
میا: اوه پس یعنی از الان نمیبینمت
هه سوجون: میگه میشه هر روز بهت زنگ میزنم
هه سوجون دستش رو توی موهام کشید و بغلم کرد گفت هه سوجون: جوجو کوچولو میبینمت
میا: منم همینطور
توی راه خونه بودم که در خونم دوتا مرد رو دیدم گفتم
میا: هی ببخشید اینجا خونه منه چیزی شده
مرده: هی شما دیگه اینجا زندگی نمیکنید این خونه در واقعیت به عمه شما باید داده میشده
میا: چی عمم
سریع زنگ زدم به عمم ارثل گفتم
میا: عمه اینجا چخبره
ارثل: اوه عزیزم تو چند روزی پیش ما بمون بعدشم برای خودت خونه پیدا میکنی خوب ما مشکلی نداریم
میا: یعنی من باید بیا اونجا؟
گوشی رو قطع کرد اوه خدا من از عمه ارثل متنفرم اوه
میا: هی آقایون عزیز میشه من برم لباسام رو بردارم؟
مرده: بله برید
رفتم تو و یکم لباس با خودم آوردم و راه افتادم تا تاکسی بگیرم
سوار تاکسی شدم و همین راه افتادیم
ذهن میا: اییی خداااا چرا این عمه اخه ابن دخترش خیلی بی ادبه آخرین بار فقط داشت در مورد *** حرف میزد هوففف
راننده: هی شما چندسالته؟
میا: امم من ۲۰ سالمه
راننده : چرا انقدر توی فکری
وایی خدا چه پسر خوشگلی بود😐
میا: هیچی فقط بخاطر جا به جایی خونم
راننده: (لبخند) خیلی سخته حتما ولی عادت میکنی
میا: اومم خوب هنوز خونه عمم میمونم
راننده: او وبی تو خودت میتونی میلیارد پول در بیاری
میا: ها چطوری؟
راننده: خوب مدل بشی
مبا: خیلی که اندامم خوبه😑
تا اینو گفتم زد روی ترمز گفت واقعا خودت رو نمیبنی شبیه انیمه هایی
میا: ممنونم
راننده اوه راستی من هیوجین هستم
دستش رو آورد جلوم منم گفتم
میا: من میا هستم
پسره لبخند زد وایی چه لبخندش قشنگ بود
هیوجین: خوب شمارتو بهم بده تا یه کاری کنم میلیارد پول در بیاری
منم شمارمو دادم بهش و گفت
هیوجین اگه بخایی فردا میتونیم ساعت ۵ ظهر همو ببینم
میا: باشه میبینمت انگار رسيديم
هیوجین: اوه اره اصلا نفهمیدم 🤝 پس تا فردا
میا: میبینمت
پیدا شدم و خدافظی کردم و رفتم در زدم وایی خدا این قصره بخدا ولش کن خدمتکار در رو باز کرد و یکی از پشت محکم بغلم کرد وایی خدا همون دختر عمم آیلا بود
ایلا: بیا هیچکس خونه نیست
میا: واقعا
ایلا دستم گرفته بود میکشوند تا رسيدم به اتاقش گفت بیا بدو
بعدی...
۱۰ لایک💜
۲۰ کامنت🐾
۱ فالور🦋
۷۰.۸k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.