چندپارتی شوگا

Part2
شوگا:من که هیچ نقشی نمیبینم
ات:بس کن دیگه(داد)
شوگا:تو حق نداری سر من داد بزنی فهمیدیییی(داد)
ات:بس کن از اولین سالی که اومدم اینجا باهام اینجوری رفتار میکنی(داد)
شوگا:من هرجور که بخوام رفتار میکنم کسی هم نمیتونه جلومو بگیره و میره سمت ات و محکم هولش میده و سر ات میخوره به میز چوبی‌ای که پشت سرش بود
تا چند لحظه همه جا‌رو سکوت فرا میگیره و خون آروم آروم از سر ات روی زمین میریزه
شوگا:وای...من....من چیکار کردم؟
نامجون:شوگا نزدیک نیا....یکیتون زنگ بزنه آورژانس
جیمین:الان زنگ میزنم
اورژانس میاد و ات رو میبرن تو اتاق عمل
جونگکوک:شوگا هر اتفاقی بیوفته تقصیر توئه(بغض)
شوگا:آره میدونم پس منم برم بهتره(بغض)
نامجون:تا ات بهوش نیاد همه اینجا میمونیم فهمیدین؟؟
اعضا:اوهوم
۲ ساعت میگذره اما تا الان کسی از اتاق عمل بیرون نیومده بود تا اینکه دکتر بالاخره بیرون میاد
شوگا زودتر از همه میره جلو
شوگا:آقای دکتر....حال ات چطوره؟
دکتر:خوب بود به موقع آوردینش بیمارستان اگه یکم دیرتر میومدین معلوم نبود چی میشد ضربه ی زیاد جدی ای به ایشون وارد نشده فقط باید مواظبشون باشین برای احتیاط تا یه هفته دیگه اینجا بسترین البته اگه حالشون بهتر بشه میتونن زودتر برن. بلا به دور
اعضا:کی میتونیم ملاقاتشون کنیم؟
دکتر:فردا میتونین امروز تو بخش مراقبت های ویژه میمونن

ادامه دارد.......