رمان عشق سیاه و سفید...~part:42
کیونگ:عح همش عصابه ادمو خورد میکنن..(عصبانیه و دستاشو میکوبه به میز)
(سینو پله هارو پایین میرع و به اشپزخونه میرسه...)
سینو:اوففف ا/ت ارباب نذاشت...
ا/ت: میدونستم... به خاطر همین گفتم که بیخیالش شو خودم انجامش میدم..... پس بهتره خودتو درگیرش نکنی.....(بازسرشو انداخته پایین و ناراحته)
سینو: اوففف باشه(ولی بازدرگیرشه ولی کاری ازدستش بر نمیاد...)
(خلاصه تمام ندیمه ها شروع میکنن به کار کردن بعضی ازندیمه ها درحال تزیین و ترپ تمیز کردن سالن بزرگ عمارتن و بعضی ها تو اشپزخونه با سین. و ا/ت درحال پختن عنواع غذاها و دسر های خوشمزه هستن.... ا/ت با بی حوصلگی در حال اماده کردن مواد کیک هاست و سینو هم داره دسر درسته میکنه و بقیه ندیمه ها غذا خلاصه غذا ها و دسر ها همش امادع میشه..... ساعت۹و نیم بود...... همه ندیمه رفته بودن استراحت و فقط ا/ت مونده بودو داشت به هرکسی که وارد عمارت میشد خوش امد گویی میگفت.....)
(مهمونا کم کم اومدن و جمعیت سالن بیشتر شد چراغا خاموش شدن و نور های رنگارنگ خوشگل که باعث میشد عمارت خوشگل به نظر برسه روشن شد و یه اهنگ خیلی خفن گذاشته بودن وهمه دختر پسرا در حال بالا و پایین کردنو رقصیدن بود)
(ا/ت در حال پذیرایی بود تا اینکه چشمش به یه دخترع افتاد اون همون دختره بود که زمانی که کیونک مست بود باهم وارد خونه شدن و همدیگرو بوسیدن.... پس اینجا ا/ت کاملا متوجه شد به غیر مستی کیونگ واقعا قصد این کارو داشته و واقعا از دخترع خوشش میاد....)
.. ★
.. ★
.. ★
(سینو پله هارو پایین میرع و به اشپزخونه میرسه...)
سینو:اوففف ا/ت ارباب نذاشت...
ا/ت: میدونستم... به خاطر همین گفتم که بیخیالش شو خودم انجامش میدم..... پس بهتره خودتو درگیرش نکنی.....(بازسرشو انداخته پایین و ناراحته)
سینو: اوففف باشه(ولی بازدرگیرشه ولی کاری ازدستش بر نمیاد...)
(خلاصه تمام ندیمه ها شروع میکنن به کار کردن بعضی ازندیمه ها درحال تزیین و ترپ تمیز کردن سالن بزرگ عمارتن و بعضی ها تو اشپزخونه با سین. و ا/ت درحال پختن عنواع غذاها و دسر های خوشمزه هستن.... ا/ت با بی حوصلگی در حال اماده کردن مواد کیک هاست و سینو هم داره دسر درسته میکنه و بقیه ندیمه ها غذا خلاصه غذا ها و دسر ها همش امادع میشه..... ساعت۹و نیم بود...... همه ندیمه رفته بودن استراحت و فقط ا/ت مونده بودو داشت به هرکسی که وارد عمارت میشد خوش امد گویی میگفت.....)
(مهمونا کم کم اومدن و جمعیت سالن بیشتر شد چراغا خاموش شدن و نور های رنگارنگ خوشگل که باعث میشد عمارت خوشگل به نظر برسه روشن شد و یه اهنگ خیلی خفن گذاشته بودن وهمه دختر پسرا در حال بالا و پایین کردنو رقصیدن بود)
(ا/ت در حال پذیرایی بود تا اینکه چشمش به یه دخترع افتاد اون همون دختره بود که زمانی که کیونک مست بود باهم وارد خونه شدن و همدیگرو بوسیدن.... پس اینجا ا/ت کاملا متوجه شد به غیر مستی کیونگ واقعا قصد این کارو داشته و واقعا از دخترع خوشش میاد....)
.. ★
.. ★
.. ★
۵.۸k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.