White Rose 🤍 ⁹
ات: جانم مامان کاری داشتی باهام؟
اچا:مامان ات میشه موهام رو خرگوشی ببندی؟
ات: اره فقط بزار لباس بپوشم توهم برو تو اتاقت تا بیام
اچا: باشه
ات: باشه پس تو برو تا من بیام
اچا: مامان سریع میای دیگه
ات: اره میام تو برو
اچا: باشه پس گود بای
ات: زبون دراز
اچا: نیستم
ات: باشه بابا برو تا منم بیام
اچا درو گذاشت رو هم و رفت
کوک ویو]
داشتم برای ات یه کتاب میبردم چون دیشب گفت تو خونه وقتی اچا میره مهد کودک حوصلم سر میره
ات ویو] کم کم داشتم حوله ام رو در میاوردم که یهو در باز شد ... اول فکر کردم آچاس ولی بعد متوجه شدم جونگکوکه که خیلی سریع درو بست
کوک: من هیچی ندیدم بخدا هیچی ندیدم نگران نباش راحت باش بای
صدای قدمای پاش میومد که داره دور میشه
(راوی :خب می تونید منحرف بشین به من چه ات میخواست در اتاق رو قفل میکرد اصلا منو سننه)
ات: سریع لباس هام رو پوشیدم رفتم بیرون که یهو زنگ در خونه به صدا دراومد ...
#بی_تی_اس
#فیک_جونگ_کوک
اچا:مامان ات میشه موهام رو خرگوشی ببندی؟
ات: اره فقط بزار لباس بپوشم توهم برو تو اتاقت تا بیام
اچا: باشه
ات: باشه پس تو برو تا من بیام
اچا: مامان سریع میای دیگه
ات: اره میام تو برو
اچا: باشه پس گود بای
ات: زبون دراز
اچا: نیستم
ات: باشه بابا برو تا منم بیام
اچا درو گذاشت رو هم و رفت
کوک ویو]
داشتم برای ات یه کتاب میبردم چون دیشب گفت تو خونه وقتی اچا میره مهد کودک حوصلم سر میره
ات ویو] کم کم داشتم حوله ام رو در میاوردم که یهو در باز شد ... اول فکر کردم آچاس ولی بعد متوجه شدم جونگکوکه که خیلی سریع درو بست
کوک: من هیچی ندیدم بخدا هیچی ندیدم نگران نباش راحت باش بای
صدای قدمای پاش میومد که داره دور میشه
(راوی :خب می تونید منحرف بشین به من چه ات میخواست در اتاق رو قفل میکرد اصلا منو سننه)
ات: سریع لباس هام رو پوشیدم رفتم بیرون که یهو زنگ در خونه به صدا دراومد ...
#بی_تی_اس
#فیک_جونگ_کوک
۶۰.۱k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.