وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p²³
شاید زنگ زدن و شنیدن صدای ا.ت این ذوق و دلتنگی رو برطرف میکرد
زنگ زدن به ا.ت تنها کاری بود که میتونست برای رفع دلتنگیش انجام بده
تهیونگ بعد از گرفتن شماره ا.ت گوشی رو کنار گوشش گرفت و منتظر موند تا بوق ها به صدای دلنشین ا.ت تبدیل بشن
بعد از چند بوق صدای آروم ا.ت شنیده شد: های تهیونگی... خوبی؟
تهیونگ نفسش رو آروم بیرون داد و جواب داد: سلام ا.تم.... فکر کن صدای تو رو بشنوم حالم بد باشه؟ من عالیم...
تو چطوری ؟
ا.ت لبخندی زد و در جواب حرف تهیونگ گفت: منم خوبم... تهیونگی.. کجایی؟؟
تهیونگ گوشی رو توی دستش جا به جا کرد و جواب داد: تو خونه خودم.... تو کجایی؟
ا.ت تا خواست چیزی بگه تلفن قطع شد و گوشی خاموش......
ا.ت عصبی گوشی رو جلوی صورتش گرفت: خاموش شدددددد!!!؟؟؟
اههههههههههههههههههه!
ا.ت با قدم های حرصی به سمت شارژر رفت و گوشیش رو به شارژ زد ........
حدود یک ساعت و نیم بعد شارژ گوشی کامل شد ۱۰۰٪
ا.ت بدون تلف کردن وقت شماره تهیونگ رو گرفت و منتظر جواب تهیونگ موند
بوق......بوق.......بوق
صدای تهیونگ توی گوش ا.ت پیچید: چیشد ا.ت؟؟؟ چرا قطع شد؟؟؟
ا.ت با لحن شرمنده جواب داد: ببعشییییددددددد تهیونگییی....! شارژم تموم شددد....
تهیونگ تک خنده ایی کرد و ادامه داد: مگه تو گفتی که شارژت تموم شه؟؟
چرا عذر خواهی؟؟ حالا ا.ت...
برنامه ات تا شب چیه؟؟
ا.ت بعد از چند دقیقه فکر کردن جواب داد: عام هیچی..... روز که داره همینطوری میگذره..
برای شب..... کتاب بخونم ... فیلم ببینم... کیک بپزم....دیگه نمیدونم حیححح....
تهیونگ زیر لب کیوت عوضی گفت و ادامه داد ؛ خیلی خببب... من فعلا کار دارم.... میبینمت... بایی
گایززززززززززز
من امروز یه پارت دیگه هم میزارم...
زنگ زدن به ا.ت تنها کاری بود که میتونست برای رفع دلتنگیش انجام بده
تهیونگ بعد از گرفتن شماره ا.ت گوشی رو کنار گوشش گرفت و منتظر موند تا بوق ها به صدای دلنشین ا.ت تبدیل بشن
بعد از چند بوق صدای آروم ا.ت شنیده شد: های تهیونگی... خوبی؟
تهیونگ نفسش رو آروم بیرون داد و جواب داد: سلام ا.تم.... فکر کن صدای تو رو بشنوم حالم بد باشه؟ من عالیم...
تو چطوری ؟
ا.ت لبخندی زد و در جواب حرف تهیونگ گفت: منم خوبم... تهیونگی.. کجایی؟؟
تهیونگ گوشی رو توی دستش جا به جا کرد و جواب داد: تو خونه خودم.... تو کجایی؟
ا.ت تا خواست چیزی بگه تلفن قطع شد و گوشی خاموش......
ا.ت عصبی گوشی رو جلوی صورتش گرفت: خاموش شدددددد!!!؟؟؟
اههههههههههههههههههه!
ا.ت با قدم های حرصی به سمت شارژر رفت و گوشیش رو به شارژ زد ........
حدود یک ساعت و نیم بعد شارژ گوشی کامل شد ۱۰۰٪
ا.ت بدون تلف کردن وقت شماره تهیونگ رو گرفت و منتظر جواب تهیونگ موند
بوق......بوق.......بوق
صدای تهیونگ توی گوش ا.ت پیچید: چیشد ا.ت؟؟؟ چرا قطع شد؟؟؟
ا.ت با لحن شرمنده جواب داد: ببعشییییددددددد تهیونگییی....! شارژم تموم شددد....
تهیونگ تک خنده ایی کرد و ادامه داد: مگه تو گفتی که شارژت تموم شه؟؟
چرا عذر خواهی؟؟ حالا ا.ت...
برنامه ات تا شب چیه؟؟
ا.ت بعد از چند دقیقه فکر کردن جواب داد: عام هیچی..... روز که داره همینطوری میگذره..
برای شب..... کتاب بخونم ... فیلم ببینم... کیک بپزم....دیگه نمیدونم حیححح....
تهیونگ زیر لب کیوت عوضی گفت و ادامه داد ؛ خیلی خببب... من فعلا کار دارم.... میبینمت... بایی
گایززززززززززز
من امروز یه پارت دیگه هم میزارم...
۱۴.۹k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.