وقتی براش مهم نیستی پارت 19
پارت 19
وقتی براش مهم نیستی
_______________________♡︎____________________ویو مین هو
نیم ساعت بعد از تماس من با خاله رونا خاله رونا اومد
رونا : مین هو مامانت کجاست
مین هو: بالا
خاله رونا رفت پیش مامانم
_______________________♡︎____________________
ویو چان هیون
داشتم گریه میکردم که در اتاق زده شد منم سریع اشکام رو پاک کردم و اجازه ورود دادم رونا بود
رونا: چان هیون خوبی ؟
چان هیون: اره خوبم ...... اینجا چیکار میکنی
رونا : نه خوب نیستی ..... چی شده
چان هیون: میگم که چیز مهمی نیست خواستم گوشیم رو بردارم که آستین لباسم بالا اومد و کبودی هام معلوم شد
رونا : دستت چیشده
چان هیون: هی..... هیچی
رونا اومد کنارم و نشست
رونا : چان هیون توی پارتی دیشب اتفاقی افتاد
چان هیون : اره ( بغض )
رونا : چی شد
چان هیون: همکار قدیمیم جون جه همونی که بهم گفته بود که عاشقمه و بعدش من با نامجون ازدواج کردم
رونا : خب
چان هیون: دیشب مست کرده بود و اومد به من تجاوز کرد من نمیتوانستم جلوش رو بگیرم ( با گریه )
رونا : باشه عزیزم گریه نکن دیگه تموم شده ..... خب دیگه گریه نکن .....
که در اتاق تا شتاب باز شد
مین هو: پس بگو چرا از صبح تا حالا توی این اتاق بودی من دختر توهم ...... نه من دختر تو نیستم اگر دخترت بودم بهم میگفتی کاری نمیکردی که من به خاله رونا زنگ بزنم ( داد)
چان هیون: دخترم آروم باش باشه
که مین هو از خونه رفت من و رونا با گریه همه جا رو دنبالش گشتیم اما پیداش نکردیم ..........
_______________________♡︎____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده :민 윤 기
وقتی براش مهم نیستی
_______________________♡︎____________________ویو مین هو
نیم ساعت بعد از تماس من با خاله رونا خاله رونا اومد
رونا : مین هو مامانت کجاست
مین هو: بالا
خاله رونا رفت پیش مامانم
_______________________♡︎____________________
ویو چان هیون
داشتم گریه میکردم که در اتاق زده شد منم سریع اشکام رو پاک کردم و اجازه ورود دادم رونا بود
رونا: چان هیون خوبی ؟
چان هیون: اره خوبم ...... اینجا چیکار میکنی
رونا : نه خوب نیستی ..... چی شده
چان هیون: میگم که چیز مهمی نیست خواستم گوشیم رو بردارم که آستین لباسم بالا اومد و کبودی هام معلوم شد
رونا : دستت چیشده
چان هیون: هی..... هیچی
رونا اومد کنارم و نشست
رونا : چان هیون توی پارتی دیشب اتفاقی افتاد
چان هیون : اره ( بغض )
رونا : چی شد
چان هیون: همکار قدیمیم جون جه همونی که بهم گفته بود که عاشقمه و بعدش من با نامجون ازدواج کردم
رونا : خب
چان هیون: دیشب مست کرده بود و اومد به من تجاوز کرد من نمیتوانستم جلوش رو بگیرم ( با گریه )
رونا : باشه عزیزم گریه نکن دیگه تموم شده ..... خب دیگه گریه نکن .....
که در اتاق تا شتاب باز شد
مین هو: پس بگو چرا از صبح تا حالا توی این اتاق بودی من دختر توهم ...... نه من دختر تو نیستم اگر دخترت بودم بهم میگفتی کاری نمیکردی که من به خاله رونا زنگ بزنم ( داد)
چان هیون: دخترم آروم باش باشه
که مین هو از خونه رفت من و رونا با گریه همه جا رو دنبالش گشتیم اما پیداش نکردیم ..........
_______________________♡︎____________________
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده :민 윤 기
۱۰.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.