Delusionپارت⁹
Delusionپارت⁹
...
غذامو کم خوردم
آجوما:وای چرا کم خوردین؟³ هفته هیچی نخوردین
+ممنونم نمیخورم
آجوما:عا..بله زود باشین اینارو جم کنید خانم میخوان استراحت کنن
÷چشم
من..نمیتونم مامان بشم..
چند مین بعد*
جونگ کوک با لبخندی اومد کنار نشست دستشو گذاشت رو شکمم
دستشو پس زدم بلند شدم
کوک:ات
+بسه دیگه نمیکشم نمیخوام مامان بشم منو به زور حامله کردی نمیخوام از متنفرم بزار من برم خیلی عوضی(جیغ و داد)
محکم زدم تو صورتش
پوزخند تلخی زد
کوک:عاشقتم حتا اگه بخوای منو بکشی بهم صدمه ای بزنی لطفا به اون بچه ی بیگناه صدمه ای نزن
بلند شد و رفت بغضم گرفت
چند هفته بعد*
جونگ کوک توی این چند هفته خونه نیومده نگران شدم..به حرفاش فکر کردم خیلی بی رحمم..
با جیغ خدمتکارا سرمو چرخوندم جونگ کوک دیدم سر تا پاش پر خون بود ترسیدم نگاه سردی بهم انداخت رفت تو اتاق از دیدنش تو اون وضعيت شک شده بودنم رفتم داخل اتاق
+جونگ کوک..؟
چیزی نگفت سرش پایین بود نمیتونستم صورتش ببینم میخواستم دستم بهش بزنم که
کوک:دست به من نزن
دستمو بردم عقب
+جونگ کوک چرا..
کوک:برو بیرون نمیخوام صدمه ای بهت بزنم
میخواستم چیزی بگم
کوک:گفتم گمشو بیرون!
بلند شد گلدون شیشه محکم زد زمین همه چیز بهم زد خیلی ترسیده بودم بدجوری، هق هق کردم پاهام از ترس میلرزید افتادم زمین اشکام ریخت بلند شد از کنارم رد شد جیغ زدم گریه کردم به اتاق بهم ریخته شده نگاه کردم
...
پارت⁹
حمایت؟
چطور بود؟
...
غذامو کم خوردم
آجوما:وای چرا کم خوردین؟³ هفته هیچی نخوردین
+ممنونم نمیخورم
آجوما:عا..بله زود باشین اینارو جم کنید خانم میخوان استراحت کنن
÷چشم
من..نمیتونم مامان بشم..
چند مین بعد*
جونگ کوک با لبخندی اومد کنار نشست دستشو گذاشت رو شکمم
دستشو پس زدم بلند شدم
کوک:ات
+بسه دیگه نمیکشم نمیخوام مامان بشم منو به زور حامله کردی نمیخوام از متنفرم بزار من برم خیلی عوضی(جیغ و داد)
محکم زدم تو صورتش
پوزخند تلخی زد
کوک:عاشقتم حتا اگه بخوای منو بکشی بهم صدمه ای بزنی لطفا به اون بچه ی بیگناه صدمه ای نزن
بلند شد و رفت بغضم گرفت
چند هفته بعد*
جونگ کوک توی این چند هفته خونه نیومده نگران شدم..به حرفاش فکر کردم خیلی بی رحمم..
با جیغ خدمتکارا سرمو چرخوندم جونگ کوک دیدم سر تا پاش پر خون بود ترسیدم نگاه سردی بهم انداخت رفت تو اتاق از دیدنش تو اون وضعيت شک شده بودنم رفتم داخل اتاق
+جونگ کوک..؟
چیزی نگفت سرش پایین بود نمیتونستم صورتش ببینم میخواستم دستم بهش بزنم که
کوک:دست به من نزن
دستمو بردم عقب
+جونگ کوک چرا..
کوک:برو بیرون نمیخوام صدمه ای بهت بزنم
میخواستم چیزی بگم
کوک:گفتم گمشو بیرون!
بلند شد گلدون شیشه محکم زد زمین همه چیز بهم زد خیلی ترسیده بودم بدجوری، هق هق کردم پاهام از ترس میلرزید افتادم زمین اشکام ریخت بلند شد از کنارم رد شد جیغ زدم گریه کردم به اتاق بهم ریخته شده نگاه کردم
...
پارت⁹
حمایت؟
چطور بود؟
۸.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.