Part ⁸³
Part ⁸³
اولجان: یاسمین جون میشه بری یه قهوه برام بگیری؟
یاسمین:نه خودت برو
اولجان:دختر خیر سرت عمه شدی برو دیگه جون دنیز
یاسمین: اوفففف باشه
نیم ساعت بعد
اولجان:دختر چرا یکی گرفتی اینهمه آدم چطور یکیرو بخوریم برو برای همه بگیر
یاسمین:خودت برو
اولجان: بخاطر دنیز
یاسمین:باشه
اولجان:قهوهی منو کجا میبری ؟
یاسمین:این مال خودمه میرم براتون بگیرم
اولجان پشت سرش رفت که بگه براش دوتا قهوه بگیره که یاسمین پاش گیر کرد میخواست بخوره زمین که یکی از دکترا یاسمینو میگیره و قهوه میریزه روی صورت اولجان که پشت یاسمین بود
اولجان: یاسمینننننننننن
یاسمین که حواسش پرت دکتر خوشتیپ شده بود حواسش به اولجان نبود
یاسمین: ممنون
دکتر:خواهش میکنم لطفاً حواستونو جمع کنید
اولجان: میکشت یاسمین ببین با من چیکار کردی گند زدی به لباسم
یاسمین و دکتر به اولجان نگاه میکنن و میزنن زیر خنده
اولجان: اره اره بخندین قبرتونو با اب پرتقال بشورم
یاسمین و دکتر:خدا نکنه
یاسمین:لال بشی الهی حلواتو بپزم الهی
اولجان: خفه شو جلوی دهن نحستو بگیر خدایی نکرده زبونت لال بچمو بی پدر میکنی
دکتر میخواست بره که
یاسمین:چیزه...... ببخشید..... میشه اسمتونو بگید؟
دکتر:علی کایا
یاسمین : خب میشه برای تشکر یه قهوه مهمونتون کنم ؟
علی: الان بیمار دارم اگه اشکال نداره بعد از شیفتم بریم شیفتم ۱ ساعت دیگه تموم
یاسمین:نه نه مشکلی نیست اگه میشه شمارتونو بدید که ۱ ساعت دیگه یه جایی قرار بزاریم
دکتر شمارشو میده و میره
اولجان که با تعجب بهشون نگاه میکرد گفت
اولجان:مگه معمولاً پسرا شماره نمیگیرن ؟ پس چرا الان تو گرفتی؟
یاسمین: به تو ربطی نداره
اولجان:خیلی بی ادبی،ببین الان که داداشات نیستن من جای عمر و سارپ مواظب خواهرشون باید باشم
یاسمین:حسودی نکن پسر
اولجان:چه حسودی ای چرا چرت و پرت میگی من خودم زن دارم بدبخت سینگل
یاسمین: خفه شو من میرم قهوه بگیرم
اولجان: باشه حالا انقد ذوق نکن حداقل جلوی پسره ذوقتو نشون نده
یاسمین: باشه
یه ساعت بعد
(خب حوصله ندارم و میخوام رمانو یع جوری تموم کنم آشنایی زوج جدید رو هم خودتون توی ذهنتون بسازید 😁 )
۵سال بعد
اسدور به جز آنیسا و آراز(۵سالشونه) صاحب یه دختر دیگه به اسم آنیل شدن که الان ۳سالشه
کان و لیلا یه پسر به اسم باریش ۳ سالشه
یاسمین و علی یه دختر ۳ ساله دارن به اسم ییلدیز
ایبیکه و برک به جز آرات(۵سالشه) صاحب یه دختر دیگه شدن اسمش آیلین و ۴ سالشه
قدیر و ملیسا یه دختر به اسم مارال ۴ سالشه
سوسن و عمر به جز دنیز (۵سالشه) یه پسر دیگه به اسم دمیر که ۴ سالشه دارند
جمیله و تولگا یه پسر ۳ ساله به اسم تایماز
هاریکا و اولجان که همون یه پسر رو دارن(آلپ) که ۵سالشه
اولجان: یاسمین جون میشه بری یه قهوه برام بگیری؟
یاسمین:نه خودت برو
اولجان:دختر خیر سرت عمه شدی برو دیگه جون دنیز
یاسمین: اوفففف باشه
نیم ساعت بعد
اولجان:دختر چرا یکی گرفتی اینهمه آدم چطور یکیرو بخوریم برو برای همه بگیر
یاسمین:خودت برو
اولجان: بخاطر دنیز
یاسمین:باشه
اولجان:قهوهی منو کجا میبری ؟
یاسمین:این مال خودمه میرم براتون بگیرم
اولجان پشت سرش رفت که بگه براش دوتا قهوه بگیره که یاسمین پاش گیر کرد میخواست بخوره زمین که یکی از دکترا یاسمینو میگیره و قهوه میریزه روی صورت اولجان که پشت یاسمین بود
اولجان: یاسمینننننننننن
یاسمین که حواسش پرت دکتر خوشتیپ شده بود حواسش به اولجان نبود
یاسمین: ممنون
دکتر:خواهش میکنم لطفاً حواستونو جمع کنید
اولجان: میکشت یاسمین ببین با من چیکار کردی گند زدی به لباسم
یاسمین و دکتر به اولجان نگاه میکنن و میزنن زیر خنده
اولجان: اره اره بخندین قبرتونو با اب پرتقال بشورم
یاسمین و دکتر:خدا نکنه
یاسمین:لال بشی الهی حلواتو بپزم الهی
اولجان: خفه شو جلوی دهن نحستو بگیر خدایی نکرده زبونت لال بچمو بی پدر میکنی
دکتر میخواست بره که
یاسمین:چیزه...... ببخشید..... میشه اسمتونو بگید؟
دکتر:علی کایا
یاسمین : خب میشه برای تشکر یه قهوه مهمونتون کنم ؟
علی: الان بیمار دارم اگه اشکال نداره بعد از شیفتم بریم شیفتم ۱ ساعت دیگه تموم
یاسمین:نه نه مشکلی نیست اگه میشه شمارتونو بدید که ۱ ساعت دیگه یه جایی قرار بزاریم
دکتر شمارشو میده و میره
اولجان که با تعجب بهشون نگاه میکرد گفت
اولجان:مگه معمولاً پسرا شماره نمیگیرن ؟ پس چرا الان تو گرفتی؟
یاسمین: به تو ربطی نداره
اولجان:خیلی بی ادبی،ببین الان که داداشات نیستن من جای عمر و سارپ مواظب خواهرشون باید باشم
یاسمین:حسودی نکن پسر
اولجان:چه حسودی ای چرا چرت و پرت میگی من خودم زن دارم بدبخت سینگل
یاسمین: خفه شو من میرم قهوه بگیرم
اولجان: باشه حالا انقد ذوق نکن حداقل جلوی پسره ذوقتو نشون نده
یاسمین: باشه
یه ساعت بعد
(خب حوصله ندارم و میخوام رمانو یع جوری تموم کنم آشنایی زوج جدید رو هم خودتون توی ذهنتون بسازید 😁 )
۵سال بعد
اسدور به جز آنیسا و آراز(۵سالشونه) صاحب یه دختر دیگه به اسم آنیل شدن که الان ۳سالشه
کان و لیلا یه پسر به اسم باریش ۳ سالشه
یاسمین و علی یه دختر ۳ ساله دارن به اسم ییلدیز
ایبیکه و برک به جز آرات(۵سالشه) صاحب یه دختر دیگه شدن اسمش آیلین و ۴ سالشه
قدیر و ملیسا یه دختر به اسم مارال ۴ سالشه
سوسن و عمر به جز دنیز (۵سالشه) یه پسر دیگه به اسم دمیر که ۴ سالشه دارند
جمیله و تولگا یه پسر ۳ ساله به اسم تایماز
هاریکا و اولجان که همون یه پسر رو دارن(آلپ) که ۵سالشه
۲.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.