یادرنده ران ریندو
پارت دو
ریندو :بزار بفهمونمت ما به رینا گفتم که با تو دوست بشه و تو رو به دورهمی دعوت کنه ما گفتیم که وقتی جرعت رو انتخاب کردی بگه مارو ببوسی
ت/ا :بسه دروغ میگی رینا همچین کاری نمی کنه من من بهش اعتماد کردم(گریه)
ران: اخی گریه نکن چون من از آدمای گریه ای متنفرم
ریندو: گردنتو مارک میکنم که بفهمی تو مال مایی
ران: سینه های کوچولو ای داری دل تو دلم نیست مزه اش رو بهفمم
ت/ا :در ذهن باید ی کاری کنم تا باورشون بشه که من اون هارو دوست دارن تا بتونم فرار کنم
ت/ا :ران ریندو بسه خوب منم از رینا استفاده کردم که به شما نزدیک بشم
ران: اوه دروغ میگی
ریندو: راست میگه نه
ت/ا :نه واسه همین شمارو بوسیدم اگه آدم دیگه ای بود قبول نمیکردم
ران: همم راست میگه
ریندو: خوب
ت/ا: خوب من بهتون اعتراف کردم و شما هم منو دوست دارین پس من دوست دختر شما میشم و شما هم دوست پسرم درسته
ران ریندو: آفرین الآنم دیر وقته برو خونه
ت/ا :باشه دوستون دارم بغل کردن
ت/ا: تا رفتن پا به فرار گذاشتی به خونه که رسیدی رفتی پیش مامان و بابات بهشون همه چیو گفتی بعد اون هم باور نکردن بعد تو کبودی گردن تو نشون دادی باباتم ترسید بعد بیلط گرفت تا برین آمریکا تو هم خیالت راحت شد
۱۲ سال بعد
--------------------------------------------------
ت/ا: وای یاد گذشته افتادم خیلی بعد بود بهتره برم خونه
بابا و مامانت دیگه مرده بودند و تو هم ی شرکت داشتی و تنها زندگی میکردی
ت/ا: رسیدن به خونه خوب بهتره برم قهوه درست کنم تا آب بجوشه برم دوش بگیرم
ت/ا: رفتی شرشره رو باز کردی ی دوش گرفتی بعد زیر آب جوش رو خاموش کردی ولی لباس راحتی تنت بود یو دستی دور کمرت حلقه شد ترسیدی برگشتی با چهرهای خمار ران رو به رو شدی
ت/ا: ران تو اینجا چیکار میکنی
ران :اول که خوب رفتار کردی فکر کردم که تو مارو دوست داری اما با فرارت اشتباه بزرگی کردی زود باش تو اتاقت ریندو منتظرته
ت/ا :خواستی داد بزنی که ران جلوی دهنتو گرفت و تو رو برد به اتاق
ران ریندو :ببین مامی کوچولو مون رو آورده
ریندو: بغل کردن نمیدونی چقدر دلم واست تنگ شده بود
ران: لباساتو با ی حرکت پاره کرد
خوب بیبی وقت خوش گذرونیه
ویو فردا
ت/ا :با دل درد زیاد بلند از خواب بلند شدی دیدی د لباست عوض شده و دیگه تو خونه خودت نیستی تا خواستی بلند شدی دستی دور کمرت رفت دیدی ران ریندو بقلت کردن
ران: دیگه مال من شدی نمیزارم ی تا مو هات از سرت کم بشه
ریندو :فقط مال تو نیست پردشو اول من زدم و من از کاندوم استفاده نکردم پس قراره اسم بچه رو چی بزاریم ران
ران: نمیدونی
ت/ا :من نمی خوام بچه دار شم
ریندو :نگران نباش تا ما اینجاییم تو سالم خواهی مان
ران: ولی اگه بخوای فرار کنی اتفاق خوبی نمی افته
ت/ا :نه فرار نمی کنم من الا ی بچه دارم
ریندو :بزار بفهمونمت ما به رینا گفتم که با تو دوست بشه و تو رو به دورهمی دعوت کنه ما گفتیم که وقتی جرعت رو انتخاب کردی بگه مارو ببوسی
ت/ا :بسه دروغ میگی رینا همچین کاری نمی کنه من من بهش اعتماد کردم(گریه)
ران: اخی گریه نکن چون من از آدمای گریه ای متنفرم
ریندو: گردنتو مارک میکنم که بفهمی تو مال مایی
ران: سینه های کوچولو ای داری دل تو دلم نیست مزه اش رو بهفمم
ت/ا :در ذهن باید ی کاری کنم تا باورشون بشه که من اون هارو دوست دارن تا بتونم فرار کنم
ت/ا :ران ریندو بسه خوب منم از رینا استفاده کردم که به شما نزدیک بشم
ران: اوه دروغ میگی
ریندو: راست میگه نه
ت/ا :نه واسه همین شمارو بوسیدم اگه آدم دیگه ای بود قبول نمیکردم
ران: همم راست میگه
ریندو: خوب
ت/ا: خوب من بهتون اعتراف کردم و شما هم منو دوست دارین پس من دوست دختر شما میشم و شما هم دوست پسرم درسته
ران ریندو: آفرین الآنم دیر وقته برو خونه
ت/ا :باشه دوستون دارم بغل کردن
ت/ا: تا رفتن پا به فرار گذاشتی به خونه که رسیدی رفتی پیش مامان و بابات بهشون همه چیو گفتی بعد اون هم باور نکردن بعد تو کبودی گردن تو نشون دادی باباتم ترسید بعد بیلط گرفت تا برین آمریکا تو هم خیالت راحت شد
۱۲ سال بعد
--------------------------------------------------
ت/ا: وای یاد گذشته افتادم خیلی بعد بود بهتره برم خونه
بابا و مامانت دیگه مرده بودند و تو هم ی شرکت داشتی و تنها زندگی میکردی
ت/ا: رسیدن به خونه خوب بهتره برم قهوه درست کنم تا آب بجوشه برم دوش بگیرم
ت/ا: رفتی شرشره رو باز کردی ی دوش گرفتی بعد زیر آب جوش رو خاموش کردی ولی لباس راحتی تنت بود یو دستی دور کمرت حلقه شد ترسیدی برگشتی با چهرهای خمار ران رو به رو شدی
ت/ا: ران تو اینجا چیکار میکنی
ران :اول که خوب رفتار کردی فکر کردم که تو مارو دوست داری اما با فرارت اشتباه بزرگی کردی زود باش تو اتاقت ریندو منتظرته
ت/ا :خواستی داد بزنی که ران جلوی دهنتو گرفت و تو رو برد به اتاق
ران ریندو :ببین مامی کوچولو مون رو آورده
ریندو: بغل کردن نمیدونی چقدر دلم واست تنگ شده بود
ران: لباساتو با ی حرکت پاره کرد
خوب بیبی وقت خوش گذرونیه
ویو فردا
ت/ا :با دل درد زیاد بلند از خواب بلند شدی دیدی د لباست عوض شده و دیگه تو خونه خودت نیستی تا خواستی بلند شدی دستی دور کمرت رفت دیدی ران ریندو بقلت کردن
ران: دیگه مال من شدی نمیزارم ی تا مو هات از سرت کم بشه
ریندو :فقط مال تو نیست پردشو اول من زدم و من از کاندوم استفاده نکردم پس قراره اسم بچه رو چی بزاریم ران
ران: نمیدونی
ت/ا :من نمی خوام بچه دار شم
ریندو :نگران نباش تا ما اینجاییم تو سالم خواهی مان
ران: ولی اگه بخوای فرار کنی اتفاق خوبی نمی افته
ت/ا :نه فرار نمی کنم من الا ی بچه دارم
۹۹۶
۲۵ شهریور ۱۴۰۳