کوک من p6
کوک:سلام ات
ات:سلام مین جو
کوک :بیا تو تا نیم ساعت دیگه ناهار حاضره
ات:باشه...میگم این گل رو برا شما گرفتم
کوک:مرسی ات
ات: خواهش
کوک: نمیخوای بیای تو
ات: اومدم
به زبان نویسنده .....
ات رفت تو و روی مبل نشست و کوک هم بغلش نشست
ات داشت به میا پیام میداد که رفته تو خونه ی مین جو
که همان لحظه مین جو گفت
کوک: میگم .... ات
ات: جون ....ام ببخشید بله
کوک: میخواستم یچیزی بگم
ات : بله ....میشنوم
اجوما : ناهار امادست (بلند)
کوک: اومدیم
کوک: بعد ناهار بهت میگم
ات: اومممم هر جور میلتونه
کوک: خب بریم ناهار
ات: باش
مین جو و ات رفتن ناهار خوردند و همان لحظه ات گفت
ات: مین جو چی میخواستی بگی
کوک: خب خیلی مهم نیست
ات: من کنجکاوم
کوک: خب راستش من ........
ادامه دارد❤️
ات:سلام مین جو
کوک :بیا تو تا نیم ساعت دیگه ناهار حاضره
ات:باشه...میگم این گل رو برا شما گرفتم
کوک:مرسی ات
ات: خواهش
کوک: نمیخوای بیای تو
ات: اومدم
به زبان نویسنده .....
ات رفت تو و روی مبل نشست و کوک هم بغلش نشست
ات داشت به میا پیام میداد که رفته تو خونه ی مین جو
که همان لحظه مین جو گفت
کوک: میگم .... ات
ات: جون ....ام ببخشید بله
کوک: میخواستم یچیزی بگم
ات : بله ....میشنوم
اجوما : ناهار امادست (بلند)
کوک: اومدیم
کوک: بعد ناهار بهت میگم
ات: اومممم هر جور میلتونه
کوک: خب بریم ناهار
ات: باش
مین جو و ات رفتن ناهار خوردند و همان لحظه ات گفت
ات: مین جو چی میخواستی بگی
کوک: خب خیلی مهم نیست
ات: من کنجکاوم
کوک: خب راستش من ........
ادامه دارد❤️
۳.۷k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.