فیک جونگ کوک پارت ۱۲
پارت 12
💜🙂 رویای ا/ت 🙂💜
کوک : منم دوست دارم
ا/ت : کوک نظرت چیه بریم بیرون؟
کوک : مگه میشه تو یه چیزی بگی و من موافقت نکنم؟
ا/ت: مرسی
کوک : خب بگو ببینم اول کجا بریم ناهار بخوریم؟ من دارم از گشنگی میمیرم
ا/ت : من که نمیدونم تو باید بگی
کوک : پس من میگم اِمممم..... بریم خونه خودمون
ا/ت : چی!!!!
کوک : بریم بهت میگم
ا/ت : !
نویسنده :
#مزاحمت_ایجاد_نکن🤣 کوک و ا/ت رفتن خونه و بعد کوک به ا/ت گفت براش غذای ایرانی درست کنه!! ا/ت هم قبول کرد و براش قرمه سبزی درست کرد😋
کوک : وایی چه بوی خوبی تو خونه میاد😃
ا/ت : غذای ایرانی همینه دیگه🥰
کوک : خب کی امادست ؟
ا/ت : یکساعت دیگه😅
کوک : چقد دیر آماده میشه😢
ا/ت : کوک این غذا جوریه که باید یک روز روی گاز باشه تا کامل جا بیوفته😂 یکساعت که چیزی نیست
کوک : وایییی مگه میشه😨 یک روز !!!!!!! باز خوبه تو یکساعت میخوای درستش کنی😃
نویسنده :
#مزاحمت_ایجاد_نکن🤣 غذا آماده شد و کوک هم خورد خیلی پیشش خوشمزه بود و از ا/ت تشکر کرد برای غذا
.
.
و بعدش هم ا/ت همه ی کار های خونه رو کرد و بعد کوک گفت من میرم برای تمرین. ا/ت هم گفت باشه
ا/ت : یه زنگ بزنم به لونا
بوق ، بوق
لونا : الو
ا/ت : الو سلام لونا چطوری
لونا : شما؟
ا/ت : مسخره در نیار ا/ت م
لونا : ااااا ا/ت خوب که زنگ زدی گوشیم خراب شد شماره هام پاک شدن راستی اون شب کجا رفتی ؟
مزاحم : ا/ت همه چیز رو برای لونا گفت
لونا : شیطونی کردی اره😅 به منم خیلی خوش گذشت
ا/ت :😂😂خخخخخ
ا/ت داشت با تلفن حرف میزد که زنگ در به صدا دراومد
ا/ت : کیه؟
کوک : منم ا/ت
ا/ت در رو باز کرد و گفت؛
ا/ت : مگه کلید نداری
کوک : یادم رفت ببرمش راستی از لونا چخبر؟
خبری ازش نیست
ا/ت : داشتم باهاش حرف میزدم......
کوک : نظرت چیه لونا و دوستش رو دعوت کنیم برای شام بریم بیرون؟
ا/ت : باشه بهش میگم
کوک : منتظر چی هستی؟
ا/ت : الاننن!!!!!؟؟
کوک : اره همین الان بگو
مزاحم همیشگی: ا/ت به لونا گفت و لونا قبول کرد تقریبا ساعت ۵ عصر بود😃
ا/ت : کوک این لباس چطوره ؟
کوک : دیوونه م نکن برو عوضش کن زود بدو
ا/ت : باشه
.
.
.
ا/ت : کوک این چطوره؟
کوک : عوض کن
ا/ت : یااا ..
ادامه دارد.............
💜🙂 رویای ا/ت 🙂💜
کوک : منم دوست دارم
ا/ت : کوک نظرت چیه بریم بیرون؟
کوک : مگه میشه تو یه چیزی بگی و من موافقت نکنم؟
ا/ت: مرسی
کوک : خب بگو ببینم اول کجا بریم ناهار بخوریم؟ من دارم از گشنگی میمیرم
ا/ت : من که نمیدونم تو باید بگی
کوک : پس من میگم اِمممم..... بریم خونه خودمون
ا/ت : چی!!!!
کوک : بریم بهت میگم
ا/ت : !
نویسنده :
#مزاحمت_ایجاد_نکن🤣 کوک و ا/ت رفتن خونه و بعد کوک به ا/ت گفت براش غذای ایرانی درست کنه!! ا/ت هم قبول کرد و براش قرمه سبزی درست کرد😋
کوک : وایی چه بوی خوبی تو خونه میاد😃
ا/ت : غذای ایرانی همینه دیگه🥰
کوک : خب کی امادست ؟
ا/ت : یکساعت دیگه😅
کوک : چقد دیر آماده میشه😢
ا/ت : کوک این غذا جوریه که باید یک روز روی گاز باشه تا کامل جا بیوفته😂 یکساعت که چیزی نیست
کوک : وایییی مگه میشه😨 یک روز !!!!!!! باز خوبه تو یکساعت میخوای درستش کنی😃
نویسنده :
#مزاحمت_ایجاد_نکن🤣 غذا آماده شد و کوک هم خورد خیلی پیشش خوشمزه بود و از ا/ت تشکر کرد برای غذا
.
.
و بعدش هم ا/ت همه ی کار های خونه رو کرد و بعد کوک گفت من میرم برای تمرین. ا/ت هم گفت باشه
ا/ت : یه زنگ بزنم به لونا
بوق ، بوق
لونا : الو
ا/ت : الو سلام لونا چطوری
لونا : شما؟
ا/ت : مسخره در نیار ا/ت م
لونا : ااااا ا/ت خوب که زنگ زدی گوشیم خراب شد شماره هام پاک شدن راستی اون شب کجا رفتی ؟
مزاحم : ا/ت همه چیز رو برای لونا گفت
لونا : شیطونی کردی اره😅 به منم خیلی خوش گذشت
ا/ت :😂😂خخخخخ
ا/ت داشت با تلفن حرف میزد که زنگ در به صدا دراومد
ا/ت : کیه؟
کوک : منم ا/ت
ا/ت در رو باز کرد و گفت؛
ا/ت : مگه کلید نداری
کوک : یادم رفت ببرمش راستی از لونا چخبر؟
خبری ازش نیست
ا/ت : داشتم باهاش حرف میزدم......
کوک : نظرت چیه لونا و دوستش رو دعوت کنیم برای شام بریم بیرون؟
ا/ت : باشه بهش میگم
کوک : منتظر چی هستی؟
ا/ت : الاننن!!!!!؟؟
کوک : اره همین الان بگو
مزاحم همیشگی: ا/ت به لونا گفت و لونا قبول کرد تقریبا ساعت ۵ عصر بود😃
ا/ت : کوک این لباس چطوره ؟
کوک : دیوونه م نکن برو عوضش کن زود بدو
ا/ت : باشه
.
.
.
ا/ت : کوک این چطوره؟
کوک : عوض کن
ا/ت : یااا ..
ادامه دارد.............
۳۶۹.۰k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.