p¹²
p¹²
+یانگ سو اتفاقی افتاده...؟
×نه
نشستم کنارش
+من اگه تورو نشناسم باید برم بمیرم درست توضیح بده
×راستش...
+چی؟؟؟
×من حس خوبی نسبت به فلیکس ندارم
+چی!!!چرا یانگ سو
×چون از وقتی اومده چاه یون رو کشیده سمت خودش من این همه مدت پیش چاه یون بودم ولی..
یه بارم منو ندید فق به چشم یه رئیس میدید.
این برام بیشتر از همه عذاب اوره که اول از همه میره سمت فلیکس و حالش رو میپرسه انگار من اصن وجود ندارم حالم اصلا خوب نیست کوک
سرشو گذاشتم رو سینش و گفتم
+پس دل دادی به چاه یون که یه دو رگه اس آره؟
×اره(با بغض)
+هیش بغض نکن خودم هوات رو دارم نگران نباش اصن دیدی یهو خودم رفتم برات خواستگاری:)
لبخند کمرنگی اومد رو لباش
×مرسی که همیشه ازم مث برادرت حمایت کردی
+داداشمی دیه فلیکس یه طرف تو یه طرف
×🫰🏻
+الان هم بلند شو بریم ات بدبخت اونجاس الان سکته میکنه از تعجب
از جامون بلند شدیم و رفتیم سمت بیمارستان.
+یانگ سو اتفاقی افتاده...؟
×نه
نشستم کنارش
+من اگه تورو نشناسم باید برم بمیرم درست توضیح بده
×راستش...
+چی؟؟؟
×من حس خوبی نسبت به فلیکس ندارم
+چی!!!چرا یانگ سو
×چون از وقتی اومده چاه یون رو کشیده سمت خودش من این همه مدت پیش چاه یون بودم ولی..
یه بارم منو ندید فق به چشم یه رئیس میدید.
این برام بیشتر از همه عذاب اوره که اول از همه میره سمت فلیکس و حالش رو میپرسه انگار من اصن وجود ندارم حالم اصلا خوب نیست کوک
سرشو گذاشتم رو سینش و گفتم
+پس دل دادی به چاه یون که یه دو رگه اس آره؟
×اره(با بغض)
+هیش بغض نکن خودم هوات رو دارم نگران نباش اصن دیدی یهو خودم رفتم برات خواستگاری:)
لبخند کمرنگی اومد رو لباش
×مرسی که همیشه ازم مث برادرت حمایت کردی
+داداشمی دیه فلیکس یه طرف تو یه طرف
×🫰🏻
+الان هم بلند شو بریم ات بدبخت اونجاس الان سکته میکنه از تعجب
از جامون بلند شدیم و رفتیم سمت بیمارستان.
۴۷.۷k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.